کتاب “اصول علم تاریخ” نوشته ی “زکی ولیدی توقان” رساله ای در متد تاریخنگاری تُرکی- بابک شاهد
علم تاریخ از جمله علومی است که به سبب درهم تندیگی با گفتمان عامّه و توان کارکردی در جهت دهی به افکار عمومی و روانشناسی جمعی انسان ها تنوع و تضادهای بیشتری در میان صاحبنظران این رشته در قیاس با سایر رشته های علوم را دارا بوده است. تعریف کلاسیک علم، به گونه ای ارائه گردیده بود که پیشتازان علوم اجتماعی سالیان مدیدی تلاش در اثبات علم بودن شاخه های پژوهشی علوم انسانی و اجتماعی داشتند. چراکه تعریف کلاسیک علم، علوم اثباتی و علومی با بنیان ریاضیات، فیزیک و شیمی را در برمی گرفت. چنانکه آگوست کُنت نخستین جامعه شناس علمی در تاریخ جامعه شناسی غرب برای اثبات علمی بودن علم اجتماع سعی در توجیه جامعه به روش پوزیتیویستی داشت. در این میان تاریخ و گذشته ی جامعه ی بشری هم به دلیل کارکرد سیاسی و اجتماعی خویش و هم به سبب استقبال جمعی از سوی توده ی مردم نسبت به سایر علوم کش و قوسهای پژوهشی مختلفی به خود دید. مکاتب ناسیونالیسم به گونه ای به تفسیر تاریخ پرداختند که کارکرد ملّت سازی داشته باشد، سوسیالیسم با نگاه طبقاتی به مسائل تاریخی نگریست و لیبرالیسم نیز به جستجوی فواید برتری آزادی بر عدالت در تاریخ بشری گشت.
تاریخ تُرکان به دلیل شیوه ی زندگی این ملّت و گذران حیات در قالب مردمان کوچنده که برتری جمعی شان در زمینه ی جنگاوری بود مدتهای مدیدی از سوی اهالی قلم به درستی مور مداقه قرار نگرفت. نخستین تلاشها در این زمینه از سوی اندیشمندان آلمانی صورت و گرفت و بیشتر تحقیقات علمی در خصوص تُرکهای جهان محدود به صده ی اخیر می باشد. یکی از افرادی که با حیات قلمی و سیاسی خویش نفسی نو در این تاریخنگاری دمید و تاریخنگاری علمی تُرکی را بنیان نهاد، مرحوم زکی ولیدی توقان، از تُرکهای روسیه بود که به دلیل فشارهای سیاسی در روسیه مجبور به مهاجرت به ترکیه گشت و با آثار خارق العاده ی خویش میراثی گرانبها برای آیندگان دراین شاخه از علم تاریخ به یادگار گذاشت. در این میان، مهمترین اثر زکیدی ولیدی توقان به نظر نگارنده کتاب اصول علم تاریخ می باشد که به نوعی به توضیح روشهای تحقیق در تاریخ تُرکها می پردازد. محورهای اساسی این کتاب توقان را می توان موارد زیر دانست:
توقان، در سال 1941 شروع به جمع آوری و ویرایش درسهای “اصول علم تاریخ” که در سال های 1929-1932 در دانشکده ی ادبیات دانشگاه استانبول فراگرفته و در سال 1939 شروع به تدریس آن نموده بود، پرداخت. پس از انتشار سه بخش از این دروس، به دلیل ظهور برخی حوادث در حیات شخصی اش ادامه ی این کار میسر نگردید ولی بعدها به امکان در اختیار گذاشتن این کتاب برای دانشجویان و دیگر خوانندگان نائل آمد. این دورس محصور به روش تحقیق در علم تاریخ می باشد ولی در انتهای دروس، فلسفه ی علم تاریخ نیز بدان ها اضافه گشته است.
اگرچه روش تحقیق در علم تاریخ، در تایخ ما قبل از زکی ولیدی توقان عبارت از تفکرات ابن خلدون است که بعدها به واسطه ی آثار یوسف آکچوراوغلو و فؤاد کؤپورلو تفکر انتقادی اروپا به ویژه در زمینه ی تاریخ و تایخ ادبیات مورد نگارش واقع شده است. توقان در نگارش کتاب خود، سعی در بیان متدولوژی علم تاریخ به واسطه ی فهم اصول متد غربی پرداخته است. از نخستین محققان تفکر معاصر اسلامی و ماهیت مدنیت های غرب و شرق بدین روش می توان از رینهارد دوز، ارنست رنان، دارپِر و لُرد کرومر نام برد. . بسیای از این مورخین در واکاوی این موضوع به نقش دین و مسیحیت در تکامل اخلاقی مغرب زمین اهمیت بسزایی داده اند. بدون نگاهی با متد دینی، دنیای غرب دنیایی است که ریشه های فکری آن از یونان باستان نشات گرفته و تحقیقات و جدال های فایده گرایانه ی آن در طول تاریخ بیش از آنکه به نقش سرنوشت اولویت دهد اعتماد به خویشتن و عقل و تسلط بر طبیعت را سرلوحه ی تلاش های خویش قرار داده است. اما دنیای شرق دنیایی است که همواره حیات غیرفعال توام با آرامش، فراغت بال، لذت بردن از متافیزیک، دنیای اسرار، متدین رادیکال بودن، ناآگاهی، اهمیت حال را تنها در وابستگی به گذشته دانستن و طبیعت را به حال خود رها کردن را ترجیح داده است. شاعر غربی، گوته که دنیای غرب و شرق را بدین گونه شناخته و از این رو دوستدار دنیای شرق گشته است در اثر “دیوان غرب-شرق” خود و شاعر شرقی محمد اقبال نیز در مجموعه اشعار “دیوان غرب-شرق” خود ذهنیت های دنیای غرب و شرق را در اشعار خود به تصویر کشیده اند. درکنار این امر، این موضوع در زمان های اخیر با افقی بازتر مورد کنکاش قرار گرفته است.
اما به اذعان خود توقان در مقدمه ی کتاب خویش، علّت اصلی و بنیادین در نوشتار این کتاب را می توان موارد زیر دانست که متاثر از تاریخدان سوئدی پروفسور “بال” می باشد:
– از منظر موقعیت جغرافیایی، غرب دارای تفاوت ها و خصوصیات بزرگی است: در مقابل چین و هندوستانی که احاطه شده با سرزمین هایی در خشکی است، مغرب زمین با شبه جزیره ها، دشت ها و آب و هوای مدیترانه ای دارای تنوعی غنی بوده و متناسب با سواحل نسبتا دراز آن در عین تفاوت جوامع و زبان ها شاهد وحدت می باشیم.
– غرب آشنا با آزادی سیاسی است. چین وهندوستان با آزادی سیاسی در این معنا آشنایی ندارند. این آزادی سیاسی که در یونان باستان متولد شده و علیرغم موقتی بودن در آن زمان در هیچ جای دیگری از جهان تجربه نشده است.
– عقل گرایی (راسیونالیسم) که هیچ مانعی توان متوقف کردن آن را ندارد خویشتن را به واسطه ی جاری بودن تفکر منطقی در تمامی موقعیت ها و زمان ها و ضرورت حقیقت تجربی به روشنی بیان می دارد. عقل گرایی یونان در قیاس با شرق در زمینه ی تکامل ریاضی وار و منطق سوری به نتایج بسیار مناسب تری دست یافته است. از اواخر قرون وسطی عقل گرایی مدرن در غرب تماما وجهه ای متفاوت با شرق می یابد و راهی بی پایان از اصول تنقیدی تا تحقیقات علمی و با بروز کاستی در کل استخراج نتایج از جز را تعقیب می نماید. در دولت حقوقی هر اجتماعی امکان تعیین روابط و اعمال خود از قبل را می یابد. در زمینه ی اقتصادی نیز هر گام اقتصادی، توان حساب منطقی در عالم واقع را می یابد.
– هویت شخصی و ژرفای شعور بودن همواره برای پیامبران یهودی، فیلسوف های یونان و دولت مردان روم باستان مطلقیتی معتبر را دارا بود. بدین گونه پس از صوفیست ها جدایی از اجتماع انسانی و طبیعت و ورود به تهی بودنی بی انتها ممکن گشته بود. انسان غربی در درجه ی والای آزادی مرزهای تهی آزادی را درک نموده بود. در معنایی آشکار، در حالی که صاحب هویت بوده و بودنش نشات گرفته از آن بود در نتیجه گیری اشتباه گویی خود انسان مبدا و خالق بوده باشد به خودگرایی محض روی آورده و تماما آنچه که باید بر بینان آن بنا نهاده می شد وابسته به خویشتن بودنش را مشاهده نمود.
– برای انسان غربی، جهان با رئالیسته ی خود امری غیرقابل گریز است. بسان فرهنگ های بزرگ، غرب نیز مُدرِک به تقسیمات انسانی بود. در یک سو، زندگی در وحشت، در سوی دیگر عرفانی گریزان از جهان. در یک سو انسانی وحشی در سوی دیگر مقدسان. غرب به جای چنین تقسیماتی جهت شکل دهی و نظم دهی به جهان به دنبال پیدا نمودن راهی مختص به خود جهت اعتلا ی حیات، به تصور حقیقت در عالم ایده آل بسنده ننموده و جهت فعلیت دادن بدان و قوت داده به حقیقت اقدام عملی نمود.
– بسان دیگر فرهنگ ها غرب نیز جزئیات یک عمومیت را فعلیت می بخشد. فقط این قراردهای عمومی و تصورهای جمعی به صورت دگماتیک و ثلبی باقی نمی مانند. حیات در غرب نه در حالت طبقاتی و نه به گونه ای نظامی کوسمیک جریان دارد. حیات در غرب به هیچ وجه حالتی ثابت ندارد. محرک های دینامیکی حیات در غرب از استثناهای عمومیت نیز پدیدار می گردد. غرب برای استثناها نیز جایگاه قائل است. غرب هدفهایی درازمدت و قابل دسترس برای انسان های می آفریند. از این رو عدم وجود آرامش و بی قراری در غرب از عدم اقناع تکامل اجتماعی حاصل می گردد. در چنین وضعیتی که ظاهراً تصادفی به نظ می رسد، امکان هایی را پدید می آورد که غیرممکن به نظر می رسند. از جمله، دینی که از سوی پیغمبران یهود آورده شد، در شرایطی بس دشوار، جهت حفظ خویشتن در برابر اقتدارهای حاکم ظهور نمود. فرهنگ و ذهنیت جمعی ایسلندهای شمالی، علیرغم دخالت دولت در گوشه ای از جهان رشد نمود.
– در برابر آزادی و سیالت موجود غرب ، انحصار و تعصب در حقاینت عقیده های دینی در حیطه ی کتب مقدس نیز انکشاف پیدا نمود. کلیت این ادعا که به صورت پرینسیپی پیوسته در تاریخ دوام پیدا کرده بود تنها در غرب ظهور نمود. فقط ویژگی که بعدها اهمیت پیدا کرد، در سایه ی قدرت چنین ادعایی درکنار افزایش توان انسان ها، پدیداری تهدید دولت های نوین در برابر افزایش قدرت کلیساها و نهادهای دینی وابسته به کتب مقدس بود. ادعای حاکیمت نهاد دولت و کلیسا در هنگامه ای که در برابر یکدیگر قرار گرفت تنها تعصب فکری را به بار نیاورد بلکه جریان دائمی تحقیق و تفحص را به دنبال داشت. به گونه ای که برای به چنگ آوردن حاکیمت مطلق، جدالی سخت میان نهاد دولت و کلیسا آغاز گردید. این جدال قدرت، برتر فکری و تحقیقات علمی خستگی ناپذیر را برای غرب به ارمغان آورد. یکی از تمایزات دنیای غرب با امپراطوری های همانند و یکسان دنیای شرق در همین نکته نهفته است.