آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
جمعه ۲ام آذر ۱۴۰۳
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / مرکز تحقیقات / شامانیزم و دین باستان تُرکان (بخش دوم)- پروفسور دکتر سعادت الدین گؤمَچ

شامانیزم و دین باستان تُرکان (بخش دوم)- پروفسور دکتر سعادت الدین گؤمَچ

شامانیزم و دین باستان تُرکان (بخش دوم)- پروفسور دکتر سعادت الدین گؤمَچ
1 اکتبر 2014 - 16:05
کد خبر: ۱۰۶۲۲
تحریریه آرازنیوز

مترجم: بابک شاهد

کلمه “شامان” و مفاهیم دیگری که به جای آن به کار می رود
تا به امروز در خصوص ریشه یابی نام پیشوایان دین شامانیزم که شامان نامیده می گردند تحقیقات زیادی صورت گرفته است. ورود این کلمه از زبان “تونقاز” به روسی و به واسطه ی زبان روسی نیز داخل شدن آن در ادبیات علمی مغرب زمین آشکار است. در ابتدا چنین پنداشته می شد که این کلمه ریشه ای سانسکریت دارد اما پس از کشف زبان های “توهارجا” و “سوگدچا” وابسته به زبان های هند اروپایی که در آن سامان = راهب بودا تلقی می گردد ادعای ریشه ی هند – اروپایی داشتن این کلمه قوت گرفت. چراکه این کلمه با زبان “تونقاز” بیگانه به نظر می آید و در گسترش شامانیزم از جنوب به سمت شمال تاثیر بودیزم مشاهده می گردد. اما تحت تاثیر قراردان تُرکان “ساخا” که در همسایگی “تونقوزها” بودند نیز واقعیت دارد. به طور خلاصه کلمه ی شامان نیز بسان شامانیزم متعلق به تُرکان نمی باشد.
در حقیقت، در اسناد تاریخی باستان مربوط به جامعه ی تُرکان دلایلی بر وجود دینی شبیه به شامانیزم مشاهده نمی گردد. امروزه در میان تُرکان “آلتای” لفظ “قام” در معنای “شامان” استفاده می شود، آنچه که تا به امروز آشکار گردیده است استفاده ی این کلمه به بعد از قرن پنجم میلادی بازمی گردد. در زمان حکومت “هون ها” در اروپا از دو فرد به نام های “آتاقام” و “اِش قام” بحث می گردد. یعنی هون های اروپایی نیز به پیشوایان مذهبی “قام” می گفتند. اگر شامانیزم در اعتقاد دیرین تُرکان جای داشت، تاریخدانان لاتین و ژرمن که اطلاعات بسیطی در خصوص هون ها ارائه داده اند به جای گفتن جمله ی “هون ها مراسم دینی مشخصی نداشتند.” باید خبر از آیین های عجیب شامان می دادند. شاید هم در این منابع، به سبب عدم شباهت اعتقاد به آفریدگار از سوی تُرکان به اعتقادات ایشان توضیحی در این باب نداده اند.
علیرغم رغبت خاندان حکومتی به بودیزم در میان “تابقاچ ها” نیز نگاره هایی از وجود شامانیزم مشاهده نمی گردد. در میان اویغورهایی که هم مانیزم و هم بودیزم را در سیر تاریخ پذیرا شده بوده اند نیز به دلایل آشکار برنمی خوریم. “محمود کاشغرلی” لفظ “قام” را به معنای “کاهِن” بیان می دارد. یعنی این کلمه تا آن زمان از سوی تُرکان مسلمان شده فراموش نشده بود. یوسف خاص حاجِب در کتاب “قوتادقوبیلیک” این کلمه را به صورت “اوتاجیلار” معنا نموده و این افراد را برای انسان های روی زمین افرادی مفید بیان می کند. و در جایی که مظهر قناعت یعنی “اوقوروموش” را نصیحت می کند بیان می دارد که: “برخی از افراد به دلیل نداری و برخی نیز به دلیل اضطراب در حال زوال می باشند. درمان درد اینان نزد توست. اینان را درمان کن و قامِ اینان شو.” به عبارت دیگر این ها افرادی همسان بوده اند. اگرچه با نزدیک شدن بدین عصر اسلامیت به سرعت در میان تُرکان واقع در قسمت مغرب گسترش پیدا نموده بود و مفاهیم دینی نیز آغاز به به کارگرفته شدن نموده بود. بدین ترتیب دین باستان تُرکان جهت بقا در میان دین های دیگر بخصوص اسلام در تکاپو بود.
هر باور، متناسب تعالیم خود نامهایی بر مبلغین مذهبی خویش می گذارد. چنانکه در سطور فوق تلاش برای بیان آن داشته ایم، پیشوایان دینی تُرکان “قام” نامیده می شد که در میان اقوام مختلف تُرک به گونه های متفاوت نیز تلفظ یا بیان می گردید. به عنوان مثال “قارلوق”های باستان کلمه ی “ساقون” را به کار می بردند که به معنای پزشک متخصص بود. قزاق و قرقیز به جای قام از لفظ باقسی استفاده نموده اند. به احتمال زیاد کلمه ی باقسی لغتی خارجی بوده که به واسطه ی بودیزم داخل در زبان شده است. در میان ترکنها باقسی یا باقشی به معنای شاعر نوازنده می باشد. ترکان ساخا به قامِ مرد “اویون” و به قامِ زن “اوداقان” می گفتند. مغولان که به تقلید دین ترکان پرداخته بودند به قامِ مرد “بؤ” یا “بؤگه” و به قامِ زن بسان ساخاها عنوان “اوداقان” داده بودند. قرقیزها به قام ِ زن “بوبو” که تغییر یافته ی “بی بی” می باشد می گفتند. در چوواش ها این کلمه “یوم” می باشد. تُرکان مسلمان کلمه ی قام را فراموش نموده بودند. قومهایی که این کلمه را تا به امروز زنده نگاه داشته اند آلتایها بویژه توواها می باشند.
از لفظ شامان تا زمانهای اخیر تُرکها بی خبر بوده اند. کلمه ی شامان که از اواخر قرن هجدهم میلادی به کار گرفته شد چنانکه در سطور فوق نیز ذکر گردید با زبان ترکی بیگانه بود. به کلمه ی شامان در کتیبه هایی که تا به امروز کشف شده با داخل نمودن کتیبه های اورخون مواجه نمی گردیم. بدین سبب، با در نظر گرفتن منابع موجود، نمی توان نتیجه گرفت که تُرکان باستان شامان بوده اند.
در خصوص شامانیزم و دین باستان ترکان در ترکیه و خارج از ترکیه تحقیقات زیادی صورت گرفته است. در میان اینها جدی ترین تحقیق را م.اِلیعاده انجام داده است. وی، تمرکز جمعیتهای آسیای میانه و شمالی را حول محور دین شامان بیان می دارد. اما شامان در تمامی فعالیتهای دینی نقش بازی نمی نماید. چنانکه هر جادوگر شامان نیست، هر فرد شفادهنده نیز شامان محسوب نمی گردد. یعنی یک جادگر، یا پزشک یا عطار مسئولیت پیشوائی دینی را هم بر عهده ندارد. به نظر وی شامانیزم تکنیک وجد و استغراق می باشد. با نبود آن شامانیزم نیز مفهوم ندارد. در کنار این امر باید در نظر داشت که در تاریخ ادیان و در اتنولوژی ادیان تمامی حالات مختلف وجد داخل در چارچوب شامانیزم نمی باشد. به نظر اِلعیاده شامان در وهله ی نخت توسط روشهای مختص به خود رح خود را به سما برده یا به زیر زمین می کشاند. در این اثنا روح های دیگر را زیر فرمان خود برده و با نیروهای طبیعت و شیاطین امکان برقراری ارتباط می یابد. در تلقی شامانیزم شامان حاکیمت خود را از آتش گرفته، روحهای بیمار را شفا داده، آرزوهای مردگان را به جای آورده شکایتها و دردهایشان را شنیده و بدین وسیله می تواند با خدایگان زیر زمین ارتباط برقرار نموده و واسطه گری نماید. با این ویژگیها در اطرافش احترامی تؤام با ترس را می آفریند.
در شامانیزم پرواز روح (بالا رفتن تا آسمانها و یا زیر زمین رفتن) همراه اِکستازی محقق می گردد. در شامانیزم مفهومی با این محوریت که شامان پیوند دوستی با الهه ی “اولگن” در آسمان و یا الهه ی “ارلیک” در دنیای تاریکی برقرار می نماید. با آنها دیدار نموده و سخن می گوید. روحی که از بدن بیمار بیرون رفته را یافته و به بدن وی باز می گرداند یعنی بیماری را معالجه می نماید، وجود دارد.
در دورهای مختلفی شامان ها لباس هایی از پوست گوزن یا خرس که روی آن سمبلهای مختلفی موجود بود می پوشیدند که هر شکلی معنای خاص خود را داشت، کلاهایی خاص بر سر نهاده و ماسکهای مختلفی می پوشیدند. دفنه یا طبلهایی که تصاویری خاص بر روی آنها بود می نواختند. و تا هنگامه ی از دست دادن هوشیاری صداهای مختلف و عجیب و غریبی درآورده و به رقص و پایکوبی می پرداختند. در برخی موارد نیز بیهوش می شدند. باقسی های قرقیز و قزاق بسان باقسی های آلتای و ساخا لباسها و کلاههای خاصی نمی پوشیدند. وجه تمایز آنها با دیگر افراد، پرهای پرنده گان بود که بر لباس یا کلاه خویش می دوختند. برخی از باقسی ها بدین موارد نیز اهمیت نداده و بسان افراد عادی می گشتند. جهت اخذ درجه ی باقسی گری، فرد مورد نظر باید در نزد استادی ماهر شاگردی می نمود. باقسی های قزاق متفاوت از هم مسلکان آلتای خویش قوپوز می نواختند. تُرکان آلتای به کلاه “قام” “مانیاک”، تُرکان “ساخا” نیز “قومو” یا “اویون تانقاسی” می گفتند. به عنوان مثال قام ها، در مراسم قربانی، تنها جبه ی سفیدی پوشیده، کلاهی درست شده از پوست درخت راش بر سر می نهادند. در حالت کلی دو نوع لباس داشتند، و در کنار آن مشاهده می گردد که قام های سفید برعکس قامهای سیاه لباسهای ساده تری بر تن می کردند. حقیقتاً امروزه تثبیت اینکه لباسهای رسمی قامان ها چه بوده است، بسیار دشوار می باشد. در طول زمان در میان ایشان تغییرات زیادی صورت گرفته است. با این وجود با رجوع به نوشته های سیاحان قدیمی که آسیای میانه را گشته و با توسل به معلومات منابع تاریخی قدیمی می توان در خصوص شکل لباس های این پیشوایان دینی اظهار نظر نمود.

منبع: مجله ی وارلیق، شماره ی 171

برای مطالعه ی بخش نخست اینجا یا تیتر زیر را کلیک کنید:

شامانیزم و دین باستان تُرکان (بخش نخست)- مترجم: بابک شاهد

روی خط خبر