آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
یکشنبه ۲ام دی ۱۴۰۳
شما اینجا هستید: / نوشتار / اعتصاب یا اعتراض؟! – مریم خداپرست

اعتصاب یا اعتراض؟! – مریم خداپرست

اعتصاب یا اعتراض؟! – مریم خداپرست
29 آوریل 2014 - 20:53
کد خبر: ۸۳۶۷
تحریریه آرازنیوز

یا ما سر سنگ را بکوبیم به سنگ               یا او سر ما به دار سازد آونگ

القصه در این زمانه پر نیرنگ            یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ

آغاز کردن همیشه دشوار ترین و البته سرنوشت سازترین حرکت بشری بوده، مخصوصازمانی که سخن از مساله و افرادی باشد که خود آغازگر و پیشگام بودند.

حقیقتا افرادی که آغازگر بوده اند در چشم من چو قهرمانانی بی بدیل جلوه میکنند که بی مهابا دل به آتش زدند و جسورانه نوآوری کردند . پیش قراولان عرصه هنر،موسیقی، صنعت، فرهنگ، اجتماع، سیاست و … همه قهرمانان عرصه خویش بودند.

گاه مساله دشوارتر نیز می شود، زمانی که از همه داشته هایت دل می کنی، همه رافدا می کنی، نه برای آغازگری ات که برای آغاز دیگران. می جنگی نه برای زنده ماندنتبلکه برای زنده نگه داشتن، ذره ذره محو می شوی برای قطره قطره وجود پیدا کردنخواسته هایت. آنگاه دیگر سخن از قهرمان بودن نیز فراتر می رود، آنگاه که از درد بهخود می پیچی تا مردمت از درد نادانی به خود نپیچند باید به احترامت سکوت کرد و بس.

آنگاه است که تو صدای اعتراض می شوی برای آنان که سکوت می کنند .سال هاست بند زندان ها در بند بند وجودت رخنه کرده ، سال هاست در اوج روشنگریهم نشین زندان های تاریک شده ای، آسمان زندان تو آفتابی تر است از آسمان شهر مناست، چرا که تو روشنایی را در قلب خود داری ،می دانم سال هاست که آنجاها آشنارتر استبرایت تا اینجا.

و آشناتر هم خواهد شد… 1 سال بیشتر نگذشته…شرمنده و درمانده به سطور نوشته ام چشم دوخته ام و با شکمی سیر تکیه داده برمبل مانده ام از کجا آغاز کنم…

گیرم که به زعم شما آزاد زیستن گناهی نا بخشودنی است، کودکان و زنان آزاداندیشان را در این میان گناه چیست؟  نکندبزرگترین گناه شان قرابت خویشی و خونی شان باشد و بدان وسیله از امنیت و آرامشمحروم بمانند؟ آنانی که سر نیزه افکار مریضتان آن ها را نشانه گرفته! شما که حقیقتو عدالت مطلقید!!! چرا؟

در هیاهوی زمانه ای که زرق و برق آزادی بیانش حق را به باطل آمیخته است اینجادر گوشه ای از تبریز شیر مرد 36 ساله به زنجیر کشیده شده غذا را بر خود حرام کرده  تا امنیت و آرامش را به خانواده های نگران چشمانتظار بازگرداند. گرچه دست و دهانش بسته است لاکن با چشمانش می جنگند.

 آزاد زیستن اگر بهایش جان است،بستانید، جان را چه مایه، که ما را هدفی بیش از آن است.ما را از داشته هایمان نترسانید که ما سال هاست امتحان خود را در بازی هایرنگارنگ شما پس داده ایم، نداشته هایمان را نیز برای ما حربه نکنید که ما از همهدارو ندارمان برای به دست آوردن آن ها خواهیم گذشت. اگر اینجا به جرم اندیشیدن زنان و کودکان را نیز به بند می کشید، چه سعادتیبزرگتر از این که از کودکان این مرزوبوم نیز در هراسید.

این جان ما بی ارزش تر از آن است که آن را فدای اهداف شخصی خود سازیم، مایوروش وار زیستن را سال هاست تجربه کرده ایم.

تو همانی هستی که وقتی سونای خود را 6 ماه در انفرادی و کودک 2 ساله ات را بهخدا سپرده بودی نه سخن از آزار و اذیت خانواده زندانیان سیاسی زدی و نه اعتصابکردی، اما اکنون سکوت شکستی نه برای خود که برای مدنیتی که روز به روز محو سیاستها می شود.

اکنون که خودت را فدای این بی عدالتی ها کرده ای تا صدایی برای اعتراض یک ملتشوی، اکنون که راهت مبارزه ای مدنی شده، اکنون که دست از جان شسته ای تا شعار مامبارزه می کنیم پس هستیم را تنین انداز کنی، اکنون که از درد به خود می پیچی ونگران هم فکران خود هستی، اکنون که جنستان از انسانیت است و شعارتان حرکت به سویمدنیت ، اکنون که سنگر نهایی ات گوشت و استخوان ات شده، بدان که دست های مشت شدهملتی خواسته های تو را تا ابد فریاد خواهند کرد و تاریخ جز ثبت فداکاری ات چاره اینخواهد داشت.

… بی شک درختان ایستاده می میرند…

حلال اولسون یوروش…

روی خط خبر