نسل کشی آزربایجانیها به دست کردها در سولدوز در۳۱ فروردین ۱۳۵۸
پس از انقلاب عدهای از گروهکهای کرد که نام خود را مثلا حزب گذاشته بودند تا به بهانه آن به کارهای خود مشروعیت ببخشند با استفاده از فرصت ایجاد شده، که شاید عمدی باشد، از خلا قدرت چند ماهه، در صدد ضربه زدن به آزربایجان آمدند تا به اصطلاح یک کشور خیالی برای خود درست کنند.
ولو اینکه در این راه خون دهها هزار مردم بیگناه ریخته شود. از جمله این گروهها حزب دموکرات کردستان بود که سالها با فعالیتهای جنگ طلبانه بنیانگذار آشوب در آزربایجان بود. از جمله تحرکاتی که توسط این حزب در همان اوان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد فاجعه نسل کشی سولدوز در ۳۱ فروردین ۱۳۵۸ بود که مختصری از این فاجعه خونبار در سطور پایین گنجانده شده است.
سولدوز قتل عامیحزب دموکرات کردها که اساسا حزبی مارکسیستی و لنینیستی بود، پس از انقلاب ۱۳۵۷ بعنوان حزب سوسیال دموکرات با سیاستهای شدیدا ملی گرایانه و روشی مسلحانه به رهبری “دکتر عبدالرحمان قاسملو” وارد صحنه شد. در این هنگام حزب زحمتکشان کردها (کومله) نیز با افکار چپی و مائوئیستی که البته از ضعف ایدئولوژیک رنج میبرد و خود را پیشاهنگ پرولتاریای کردها میدانست، با خط مشی مسلحانه وارد جریانات سیاسی منطقه گردید. زمانیکه تنها ۸ روز از عمر انقلاب ۱۳۵۷ گذشته بود، در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷ اکراد پادگان سویوقبولاق (مهاباد) را غارت کردند.
پس از جریانات پادگان سویوقبولاق و درست یکماه پس از انقلاب ۱۳۵۷، قاسملو خواست و اهداف دموکرات را چنین بیان میکند: (خلق کرد فقط خودمختاری میخواهد.) هرچند سخن وی مسلما شامل همه مردم کرد نمیشد، اما مساله مهم اینست که او در اینجا از خلق کرد صحبت میکند ولی بعدا این خود مختاری طلبی را که اصولا باید از حاکمیت طلب نماید با ریختن خون مردم بیگناه و مظلوم تورک شهرهای سولدوز (نقده)، خانا و … و تلاش جهت ضمیمه نمودن مناطق ترکنشین به جغرافیای تخیلی خویش دنبال مینماید و منطقه را با چالشی عظیم و خطرناک مواجه میسازد.
قابل ذکر است در آن مقطع زمانی علاوه بر قاسملو که رهبر ملی بخشی از دموکراتهای بود، شیخ عزالدین حسینی (امام جمعه وقت سویوقبولاق) نیز رهبری مذهبی اکراد را در اختیار داشت که با هماهنگی همدیگر فتیلههای جنگ قومی ـ مذهبی در منطقه را روشن نموده بودند و علنا ادعاهای ارضی خود بر نواحی غرب آزربایجان را اعلام میداشتند و کینههای این دو ملت را فزونتر میکردند.
پس از اینکه اکراد پادگان سویوقبولاق را خلع سلاح نمودند و پس از سازماندهی، با لشکری کاملا مسلح که تعدادشان بیست هزار تن یا حتی بیشتر عنوان شده، جهت برگزاری میتینگ حزبی راه سولدوز را در پیش گرفتند! سولدوز (نقده)ایی که تنها ۱۲ درصد آنرا کردها تشکیل میدادند.
شهید دکتر چمران در کتاب کردستان خود علت برگزاری این میتینگ در سولدوز را اینگونه بیان میدارد:
“احزاب چپ در تاریخ ٣١ فروردین ۱۳۵۸ نیروهای مسلح خود را به نقده میبرند، شهری که از بیست هزار نفر جمعیت آن، تقریباً ۱۵ هزار نفر تورک زبانند، و معلوم است که از قدیم بین کرد و تورک حساسیت وجود دارد. در وسط این شهر تورکنشین، بیست هزار کرد از نقاط مختلف جمع شده و دست به تظاهرات میزنند که ده هزار نفر آنها مسلح بودند. چه کسی میتواند چنین عملی ر ا توجیه کند؟ راستی چه دلیلی داشت که احزاب در نقده تورک زبان، زور و بازو نشان دهند و همه قدرت نظامی خود را در آنجا تجهیز کنند؟ جواب برای ما روشن است و آن اینکه میخواستند مسلحانه بر نقده نیز مسلط شوند.
زیرا نقده دروازه آزربایجان است و برای وصول به اُشنویه و جلدیان و پیرانشهر (خانا) حیاتی است و برای نفوذ به آزربایجان سیطره بر نقده ضروری بود، لذا مسلحانه وارد نقده شدند و قدرت نمایی کردند، میخواستند هر نفس کشی را خفه کنند و خلاصه نقده ر ا مثل شهرهای دیگر زیر سلطه خود درآورند”.
در جریان ورود اکراد مسلح به سولدوز (نقده)، تورکها که به نیات پلید و روحیات طمع کارانه اکراد افراطی آگاه بودند جهت جلوگیری از ایجاد حساسیت و تنش و خونریزی سعی در متقاعد ساختن سران حزب جهت برگزاری میتینگ در نقطهایی دیگر مینمایند. اما این اقدام مردم شهر بی فایده بود و حتی “قاسملو” و “ملا صلاح” (روحانی وقت اکراد سولدوز) در تماس با ریش سفیدان شهر، تخلیه و تسلیم شهر را خواستار میشوند! که البته با پاسخهای قاطع و شجاعانه ریش سفیدان شهر مواجه میشوند. به هر روی کردها وارد سولدوز (نقده) شده و در استادیوم ورزشی شهر جمع میگردند. در این هنگام با شلیک گلولهایی، کردهای تا دندان مسلح به خیابانهای شهر ریخته و شروع به شلیک بطرف مردم بیگناه تورک و کشتار آنان مینمایند. مردم بی دفاع ولی غیرتمند و جسور سولدوز (نقده) بجای فرار و تسلیم شهر به لشکر یاغیان دموکرات کرد، با معدود اسلحههایی که در اختیار داشتند از خود و خانواده و ناموس شخصی و ملیشان و وطن خود دفاع میکنند.
پس از ۳ روز از شروع جنگ و کشته شدن اهالی بی دفاع سولدوز، “حجت الاسلام حسنی” (امام جمعه وقت اورمیه) نزد سرهنگ ظهیرنژاد رفته و با گرفتن دو نفربر و هزار قبضه سلاح , آماده رفتن به سولدوز شد و با صدور اطلاعیهای , از مردم برای آزادسازی سولدوز استمداد نمود. با ملحق شدن مردم به مسلحین آقای حسنی, وی با نیرویی بالغ بر شش صد نفر , سحرگاهان به سوی سولدوز حرکت نمود و در ساعت ۱۱ شب به روستایی در کنار سولدوز رسید .
سولدوز در سکوتی مرگ بار فرو رفته بود و مردم به کمرکش کوهها پناه برده بودند. آقای حسنی به اتفاق یارانش در دل شب از پل دروازه شمالی سولدوز وارد شهر شد و در نخستین اقدام , به نصیحت مهاجمان پرداخت و با بلندگویی خطاب به آنها گفت : « شما مسلمانید! چرا میجنگید چرا خون ریزی میکنید بیایید با هم صحبت کنیم و مسائلمان را حل نماییم » .
دمکراتها با اتمام سخنان آقای حسنی, شروع به تیراندازی نمودند و بدین وسیله درگیری آغاز شد. نیروهای آقای حسنی , به سرعت آرایش گرفته و به مقابله پرداختند. آقای حسنی در پشت مسلسل نفربری نشسته و تروریستها را زیر رگبار مسلسل خود گرفت . نبرد با شدت ادامه داشت و لوله مسلسل از فرط شلیک چون آهن گداخته سرخ شده بود. در همین هنگام صدای جان خراش تعدادی زن به گوش میرسید. حسنی و مسلحین وی به دنبال شیون و التماس زنان بودند، آقای حسنی هر چه بیشتر جلو رفت, صدای « یاحسین , یا حسین » طنین اندازتر شد تا به حیاط بزرگی که شیرزنان تورک سولدوزی در آن جا به اسارت دشمن در آمده بودند.
درگیری خونینی با گروگانگیران و متجاوزین نوامیس مردم که همگی به گروه تروریستی دمکرات بودند، آغاز شد و سرانجام تروریستها مجبور به عقب نشینی شدند و بدین وسیله زنجیر اسارت زنان شیردل شهر سولدوزی, دریده شد. با رهایی زنان به اسارت در آمده, آقای حسنی راهی ستاد عملیات مهاجمان شد و با همراهی رزمندگان دیگر, محور فرماندهی گروه تروریستی حزب تروریستی دمکرات را تصرف کرد و بدین وسیله جنگ را از درون شهر به بیرون شهر کشاند و پس از ساعتها درگیری, موفق شد, مهاجمان را مجبور به عقب نشینی گسترده کند. با عقب نشینی دشمن, جست و جوی خانه به خانه آغاز شد و بدین صورت جنگ سولدوز با شکست کامل دمکراتها به پایان رسید.
فردای پیروزی, مردمی که به آقای حسنی دسترسی نداشتند, نفربر او را زیر آماج بوسههای خود قرار دادند و بدین وسیله عشق و محبت جوشان خود را نثار جوانمردان آزربایجانی کردند.
دمکراتها در نقده جنایات بسیاری مرتکب شدند. بدنهای بی سر جوانان و سرهای مادران و فرزندانی که با سیخ به طور بالعکس بر بدنهای یکدیگر دوخته شده بود و شهدایی که بالغ بر دویست نفر میشدند, تنها بخش کوچکی از جنایات گروه تروریستی دمکراتها در شهر سولدوز به شمار میروند.
شهدا به کمک مردم و نیروهای آقای حسنی به خاک سپرده شدند و امنیت دوباره به شهر مظلوم سولدوز باز گشت . آقای حسنی پیش از بازگشت به اورمیه, در دو منطقه استراتژیک شهر, کمیتههایی برای حفاظت از شهر ایجاد کرد و بیست نفر از جوانمردان( به داوطلبین آزربایجانی جوانمرد میگفتند) خود را به همراه تعداد زیادی از آزربایجانیها و مقدار معتنابهی مهمات در آن جا گماشت. مردم به میمنت تاسیس کمیتهها, قربانی کردند و آقای حسنی به اتفاق یارانش با بدرقه مردم شهر, نقده را به سوی اورمیه ترک کرد.
در خصوص جنایات اسفناک دموکراتها در آن یک هفته “حسنی” میگوید: (فردای آنروز ظهر بود که من از دو خانه دیدن کردم که در یکی از آنها یازده نفر را سر بریده بودند که از دیدن آنها خیلی نارحت شدم. مثلا (کردها) سر دخترک ۳ سالهایی را بریده بودند و با سه سیخ به سینه مادر ۲۳ سالهاش چسبانده بودند. پیرمرد و پیرزن هم بین آنها بود. ۲۲ نفر دیگر را هم در جایی دیگر با طناب اعدام کرده بودند. در خانهایی دیگر جوانی را با تبر قطعه –ـ قطعه کرده بودند. عاملین این جنایتها کسانی بودند که ادعای دموکرات بودن داشتند.
بهر حال اکراد دموکرات افراطی اینبار نیز اشتباه بزرگی را مرتکب شدند. آنان با قتل عام و کشتار مردم بی دفاع تفکرات و ایدههای شوم خود را بیش از پیش نمایانتر ساختند.
منابع:
۱-کردستان، شهید چمران، چاپ هفتم، انتشارات فرهنگ اسلامی
۲-تحولات قومی در ایران،دکتر مجتبی مقصودی، چاپ اول
۳-ئاله کوک(برگ سبز)،غنی بلوریان،نشر رسا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد سربازان کشته شده به دست کردها را باید گرامی داریم و از آنها حمایت کنیم و در مراسم گرامیداشت آنها شرکت گسترده داشته باشیم با گفتن شعار« یاشاسین آزربایجان» به کردها بفهمانیم که این سربازها هرگز فراموش نمیشوند.
تبریز سسی