آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
یکشنبه ۲ام دی ۱۴۰۳
شما اینجا هستید: / نوشتار / نگاه سیاسی اؤیرنجی سسی؛ سایت آذری‌ها نمود چیست؟

نگاه سیاسی اؤیرنجی سسی؛ سایت آذری‌ها نمود چیست؟

نگاه سیاسی اؤیرنجی سسی؛ سایت آذری‌ها نمود چیست؟
14 فوریه 2014 - 22:05
کد خبر: ۶۸۲۵
تحریریه آرازنیوز

در ابتدای سخن خاطرنشان کنیم مخاطب این سطور سایت آذری‌هانیست. تنها به دلیل اینکه این سایت یکی از بارزترین نمود و تبلورهای سازمان‌یافته هرچند کوچک از یک طرز و منش است در این نوشتار نام آن ذکر می‌شود. در واقع محافلی که سایت آذری‌هایکی از محصولات آن‌ها به حساب می‌آید در کسوت این سایت مورد نظر هست.

همچنین بایستی یادآور شویم این نوشتار را نبایستی به کلیات حرکت ملی آزربایجان تعمیم داد. چه بسا دیدگاه‌های مختلفی در این خصوص در داخل حرکت ملی آزربایجان وجود داشته باشد.

به نظر ما اگر منسوبین این سایت آذری‌هاو محافل منشأ این سایت متعلق به جغرافیایی غیر از آزربایجان و اتنیک غیر ترک بودند تکلیفشان روشن بود و نیازی به تفحص آن‌چنانی وجود نداشت. زیرا در تمام دنیا جریان‌های راست افراطی وجود دارد کهبه دلایل مختلف با ملل و خلق‌های همسایه سر جنگ دارند و به هیچ قیمتی راضی نیستند سر به تن دشمنانشان(!) باشد. از این دست در منطقه و ایران نیز فراوان است. ولی ما فکر می‌کنیم سایتآذری‌هاجز این دسته نیست. زیرا بیشتر گردانندگان آن آزربایجانی هستند.

اگر این سایت کاملاً ساخته و پرداخته ارگانهای رژیم بود نیز تکلیف آن روشن بود. در هر حال بدیهی است ارگانهای امنیتی رژیم برای لجن مالی و تخریب حرکت ملی آزربایجان از هیچ دوز و نیرنگیفروگذار نخواهند کرد. هرچند این سایت کاملاً همسو با سرویسهای امنیتی رژیم حرکت می‌کند و ارتباط گرداننگان این سایت با سرویسهای امنیتی بسیار محتمل است ولی به نظر می‌رسد این سایت بیشتر بنده خودخواسته این سرویس ها است تا یک پروژه آن‌ها! زیرا این سایت که گاهی دنبال پان ایرانیستهای دوآتشه خارج از چارت رژیم نیز می‌افتد. کوتاه کلاه کلام هر کس که دشمن آزربایجان و ترک‌ها باشد این سایت در خدمت اوست؛ چه داخل نظام، چه خارج نظام، چه آن طرف دنیا!

سایت آذری‌ها و محافل از این دست از آن جهت قابل‌بحثو بررسی هستند که از مصادیق عارضه معروف به “مانقورتیسم” هستند. این بیماری اجتماعی که مخصوص جوامع و ملت‌های مستعمره است متأسفانه در آزربایجان جنوبی نیز دیده می‌شود. با اینکه این بیماری در اکثر جوامع مستعمره دارای وجوه مشترکی هست ولی از جهتی نیز در هر جامعه دارای خصوصیات خاص خود هست. لذا هر ملت برای درمان این بیماری بایستی این پدیده را دقیقاً بررسی و آسیب‌شناسی کرده و راه چاره مخصوص خود را بجوید. در آزربایجان جنوبی نیز برای علاج این بیماری اجتماعی بهناچار باید تحت تفحص و ریشه‌یابی دقیق انجام‌گرفته و چاره‌جویی شود.

ده‌ها سال بمباران تبلیغاتی و انواع ترفندهای ناسیونالیست‌های ایرانی برای هضم و نابود کردن هویت و هستی ملل و اقوام غیر فارس در ایران موفقیت چشمگیری به دست نیاورده است. امروزه شاهد آن هستیم که بخش اعظم مردم ساکن در اراضی تاریخی آزربایجان و سایر مناطق قومی–ملی زبان و هویت خود را تا اندازه زیادی حفظ کرده‌اند. همچنین در کلیه مناطق ملی–قومی ایران حرکت‌های سیاسی مستقل این مناطق از وزن قابل‌توجهی برخوردارند که نشانگر وجود شعور ملی–سیاسی مجزا و منحصر به خود این مناطق هست. جریان‌های سیاسی مرکزگرا در این مناطق دارای نفوذ اندکی می‌باشند و تنها حاکمیت دولتی است که به اتکا سازوکارهای مورد انحصار دولت در این مناطق عرض اندام می‌کند.

با این حال نمی‌توان انکار کرد که هشت دهه شوونیسم دولتی و سیاست‌هایغیرانسانی نابودی هر آنچه غیر فارسی-ایرانی است،زخم‌های عمیقی را بر تن ملل و اقوام تحت ستم ایران وارد آورده است و می‌آورد. جوامع تحت ستم ملی در ایران هرچند توانسته‌اند هستی تاریخی خود را حفظ کنند و در مقابل هجمه‌های ناجوانمردانه شوونیستها به زانو در نیایند، ولی حتی اگر همین امروز بتوانند خود را از این جور برهانند، سالیان مدید طول خواهد کشید تازخم‌های این هشت دهه التیام یابد و چه بسا آثار آن تا ابد باقی خواهد بود. از جمله این زخم‌ها پدیده شوم مانقورتیسم است که به درجات مختلف در میان جوامع تحت ستم ملی در ایران دیده می‌شود.

در کشورهایی مانند ایران که قشری و یا قومی دیگر، اقشار و یا اقوام را به نحوی از انحا مورد استعمار آشکار و یا پنهان قرار داده است حذف و هضم بخشی (گاه کم تعداد و گاه پر تعداد)از منسوبین جوامع محکوم در میان ایدئولوژی و هویت حاکم رخدادی شایع و عادی به حساب می‌آید. لیکن این حذف و هضم (آسمیلاسیون) به درجات و اشکال مختلف صورت می‌گیرد. گاه فرد آسمیله شده بر هویت اصلی خودآگاهی دارد ولی برای رهاندن خود و یا فرزندان و خانواده خود از فشار هویت غالب هویت اصلی خود را انکار می‌کند. گاه فرد آسمیله شده حس منسوبیت به هویت اصلی خود را از دست داده و انتساب به هویت غالب را به خود قبولانده است. این فرد با اینکه بر گذشته و ریشه خودآگاهی دارد ولی به نحوی از انحا خود را توجیه کرده است که دیگر از هویت گذشته خود کنده شده و هویت جدیدی پیدا کرده است. در نوع دیگر و وخیم‌تر این پدیده فرد آسمیله شده نه تنها خود را از هویت اصلی خود جداشدهمی‌داند بلکه به دشمن آشتی‌ناپذیر و بی‌رحم هویت و کیستی اصلی خود تبدیل می‌شود. فرد آسمیله شده نوع سوم در زبان ترکی اصطلاحاً “مانقورت” و شیوه رفتار وی “مانقورتیسم” نامیده می‌شود.

مانقورت به معنای لغوی آن در زبان ترکی به کسی گفته می‌شود که از طرف قوم دشمن به اسارت گرفته می‌شود، طی پروسه‌ایزجرآور، حافظه، دانایی و احساساتش زایل گشتهو در قالب سرباز بی جیره و مواجب به صورت دشمن قسی‌القلب و بدون احساس قوم خود تربیت می‌شود.

مانقورتهای مدرن عصر ما نیز در اصل مشابه انواع قدیمی هستند. زیرا غالباً در نتیجه پروسه‌های پر هزینه و طویل‌المدت تربیت می‌شوند. این افراد دست‌پرورده‌های خاص نخبگان و برگزیدگان جامعه غالب هستند که از سوی مرشدان خود از سویی تلطیف و از سویی خرد و بی‌وجودمی‌شوند. مرشدان مانقورتهای مدرن که معمولاً از پیش‌آهنگان و پیشروان جامعه حاکم هستند شاگردان (مانقورتهای آینده) خود را با وسواس بالایی تربیت می‌کنند، از سویی کیستی اصلی و منشأ آنان را خرد و نابود کرده، از طرفی نیز با تلطیف و تشویق و تطمیع هویت جدید را به آن‌ها غالب می‌کنند. مانقورتها سپس به سربازان بی (گاهی با) جیره و مواجب خدمت به مرشدان و نبرد با مردم و خلق خود می‌شوند.

مانقورتسیم به عنوان یک بیماری اجتماعی تحفه و ره آورد سیستم و یا جامعه غالب بر جوامع محکوم است. شاید تنها تسلی در این بین این باشد که تعداد مانقورتها در مقابل توده جامعه مادر همیشه اندک بوده است. چُنان تاریخ، مانقورتیسم مدرن هیچ‌گاهبه یک جریان تبدیل نشده است و همیشه در حد محافل محدود مانده است.

آوردن نمونه‌هایی چند از شیوه رفتار مانقورتها خالی از فایده نخواهد بود. برای مثال سایت آذری‌ها که خود را آزربایجانی می‌داند دشمنی سرسختی با زبان، کیستی و هستی مادری خود دارد. سایت آذری‌ها هر آنچه در توان و چنته دارد در دشمنی با زبان و هویت ترکی بکار می‌گیرد. این سایت در برخورد با زبان، فرهنگ و تمدن ترکی تمامی مرزهای عقل، علم، انصاف، ادب، نزاکت، راستگویی و وجدان را زیر پا می‌گذارد. زیرا چنانکه گفته شد حافظه، دانایی و احساسات یک مانقورت زایل شده است. دشمنی با کیستی و هستی مادری فقط کیستی و هستی ترکی را احتوا نمی‌کند بلکه کیستی و هستی آزربایجانی را نیز شامل می‌شود. سایت آذری‌هابرای تجزیه و کوچک کردن آزربایجان تاریخی تمام تلاش خود را می‌کند. از نظر گرداننگان این سایت شمال ارسهیچ‌گاه آزربایجان نبوده و نیست و برای تخریب آزربایجان شمالی از هیچ آسمان و ریسمان‌بافیامتناعنمی‌کند. این سایت دشمنی با مام میهن را به جایی می‌رساند که به دفاع از ارامنه ترکیه و تجلیل از شهدای ارامنه! جنگ قاراباغ می‌پردازد و هیچ از خود نمی‌پرسد که ولو شمال ارس آزربایجان نیست ولی به قول مرشدان آن‌ها، “آرانی‌ها” حداقل مسلمان شیعه اثنی عشری و هم زبان و هم وطنان دویست سال پیش ما که هستند! چگونه می‌شود بر مظالم یک دولت مسیحی بر جماعت هم کیش و هم زبان و هم وطن سابق چشم پوشید و حتی در کنار مهاجمین و اشغالگران مسیحی قرار گرفت!؟ آیا دلیلی بالاتر از این برای اینکه حافظه، دانایی و احساسات این جماعت زایل شده است؟ این مثال‌هانمونه‌ای بودند از طرز رفتار مانقورتهای آزربایجانی که متأسفانه در طی هشت دهه استعمارزدگی آزربایجان جنوبی تعداد آن‌ها از ده‌ها و بلکه صدها تجاوز می‌کند!

در هر حال، همان‌گونه که پیش‌تر نیز اشاره کردیم مانقورتیسم یک پدیده طبیعی و خودجوش نبوده و اساساً از عواقب استعمارزدگی و محکومیت قدر یک جامعه به حساب می‌آید. به دلیل اینکه مانقورتها عموماً به خواست و اراده خود مانقورت نمی‌شوندو تحت شرایطی تقریباً معادل شرایط اسارت (شاید بتوان این شرایط را اسارت ذهنی نامید) تبدیل به مانقورت می‌شوند؛ بیش از آنکه خائن و وطن‌فروش به حساب بیایند بیمار محسوب می‌شوند.زمان‌هایی وجود داشت که برای رهایی جامعه ازهزینه‌ها و یا مصائب بیماران صعب‌العلاج این بیماران سر به نیست می‌شدند. ولی امروزه این روش به کلی منسوخ‌شده و حق حیات و تداوی یک بیمار تا آخرین لحظه از وی سلب نمی‌شود.امروزه در جوامع پیشرفته حق حیات حتی جانیان و بزه‌کارانحرفه‌ای نیز سلب نمی‌شود و با این دیدگاه که این افراد نه به خواست خود بلکه در نتیجه اختلالات ذهنی و روانی دچار جنایت و یا بزه می‌شوند در طول دوره حبس تحت تداویهای ویژه و مستمر قرار می‌گیرند.

لذا، از دیدگاه ما مانقورتهای آزربایجانی نیز به عنوان بیماران اجتماعیِ محصول دهه‌هااستعمارزدگی و اسارت آزربایجان جنوبی نبایستی مورد تند گویی و هجمه و تنبیه و احیاناً حذف قرار گیرند. بلکه جامعه آزربایجانی بایستی با مهربانی و صبر و تأمل ذاتی خود این فرزندان از دست رفته خود را دوباره به آغوش بکشد و راه‌های تداوی و بهبودی آنانرا بجوید. چه بسا بسیاری از این افراد در اثر تداویهای ثمربخش و مستمر بهبودیافته و به بطن ملت خود بازگردند. چنانکه در سال‌های گذشته نیز شاهد بوده‌ایم که بسیاری از خودباختگان به افکار غیرانسانینژادپرستان با اظهار ندامت و طلب عفو به میان ملت خود بازگشتند و انسان آزربایجانی نیز با روی باز آنان را به آغوش کشید.

به نظر ما بهترین دارو برای این افراد مهر و محبت مام میهن و از سویی نیز آگاهی دهی و روشنگری مستمر و مداوم است. حتی اگر این افراد در مقابل محبت مام میهن و آگاهی دهی برادرانه عصیان و طغیان کنند و دست به اقدامات ناشایست بزنند باز نبایستی مأیوس شد و با تأمل، خوش‌رویی و آغوش باز به آگاهی دهی مستمر ادامه داد. بی‌شک خواهد آمد لحظه‌ای که عقل سلیم و وجدان خفه‌شده و مدفون این افراد دوباره جان خواهد گرفت.

شایسته و برازنده مدنیت و منویات ماست که هر اولاد وطن را ولو بیمار و وامانده دوست بداریم و مهر و محبت مام میهن را از او دریغ نداریم و مطمئن باشیم که هر فرزندی روزی به دامان مادر بازخواهد گشت حتی اگر ناخوش، خاطی و عاصی باشد. چه، بهترین مرهم برای یک فرزند بیمار توجه و مهر و محبت مادر است.

روی خط خبر