تُف وتُفنگ هنوز در کاراند

امروز چهارشنبه هشت اسفند ۱۴۰۳، ‘طرح تدریس ادبیات زبان های قومی و محلی’ با ۱۰۴ رای موافق ۱۳۰ رای مخالف و ۵ رای ممتنع به تصویب نرسید. این طرح که قرار بود پس از چهل و شش سال، محمل اجرایی اصل ۱۵ قانون اساسی ج ا ا باشد با شکست رو به رو شد.
اساسا این پارلمان نماینده بخش اندکی از مردمان ایران است اما – تا اندازه ای – می تواند نمایانگر صحنه کشمکش و توازن قوا میان نا پارسیان بی حقوق زبانی واتنیکی از یک سو، و دولت پنهان و آشکار حاکم بر ایران از سوی دیگر باشد.
بررسی دیدگاه های سخنرانان مجلس شورای اسلامی نشان می دهد که نماینده دولت پزشکیان – که با اکثریت آرای ترک ها به ریاست جمهوری رسید – و اکثر نمایندگان مناطق فارس زبان مخالف این طرح بوده اند. علیرضا نوین رئیس نمایندگان آذربایجان شرقی اعلام کرد که “نگاه انحصار طلبانه ‘فرهنگستان زبان فارسی’ و ‘شورای عالی انقلاب فرهنگی’، حق ملیون ها ایرانی را پایمال کردند.” می دانیم که رادیکال ترین گرایش های ناسیونالیستی و مذهبی در این دو شورای ضد ملی حضور دارند.
اگر نخواهیم زیاد به عقب برگردیم، باید بگویم که نا پارسیان طی سی سال گذشته به طور جدی برای حقوق زبانی، فرهنگی و سیاسی خویش پیکار کرده اند. اینان جبهه رو به رو را – که شامل ناسیونالیست های متعصب، شاه پرستان و مذهبیون تندروهستند – به عقب نشینی واداشته اند. اما این انتخابات نشان داد که جبهه مخالفان حقوق این ملت ها هنوز در درون دستگاه های و نهادهای دولتی و غیر دولتی نیرومند اند. و به نظر می رسد با استمرار مبارزه در عرصه های مختلف زندگی فرهنگی سیاسی و ورزشی می توان آنان را به عقب نشینی واداشت تا حد اقل حقوق مولفه های ملی ایران را بپذیرند. بی شک ادامه این بی حقوقی به فرسایش هر چه بیشتر زبانی و فرهنگی ملت های تحت ستم منجر می شود اما منحنی مبارزاتی و عقب نشینی های دولت پنهان و آشکار دشمنان حقوق اتنیک ها طی سی سال گذشته نشان می دهد که می توان موازنه قوا را به سود ستمکشان تغییر داد.
هم اکنون دو شیوه مبارزه از نوع بلوچی ، و نوع ترکی برای احقاق این حقوق در جریان است که هر دو یک هدف را دنبال می کنند. سرسختی ملت-اقلیت چیره بر حاکمیت سیاسی و فرهنگی کشور، احتمالا شیوه مبارزه بلوچی را گسترش خواهد داد که با خون و درد و رنج فراوان همراه خواهد بود و می تواند کل مقوله ایران یک پارچه را بر باد دهد. می توان از تجربه اتیوپی آموخت که در دوران هایله سلاسی پادشاه آن کشور و دوست شاه سابق از یک حکومت متمرکز و آهنین برخورار بود . در دوران منگستو هایله مریم سوسیالیست، اتیوپی به یک کشور جمهوری فدرال بدل شد. پس از فروپاشی بلوک شرق و سرنگونی هایله مریم، ناسیونالیست های وطنی کوشیدند تا دوباره نظام متمرکز هایله سلاسی را احیا کنند که پیامد آن جدا شدن اریتره از اتیوپی بود. لذا دو باره به نظام فدرال روی آورند که با وجود همه ناکاستی ها و نا آرامی هایش از پاره پاره شدن اتیوپی جلوگیری کرد.
در ایران و در ربع اول قرن بیست و یک از تدریس دو ماده به زبان مادری اکثریت صاحبان اصلی این سرزمین جلوگیری می کنند و زمینه را برای ‘بلوچیزه’ شدن ایران آماده می کنند. یک قرن است که با تُف و تفنگ، مملکت های هم پیمان را در کنار هم نگه داشته اند و باز هم می خواهند با همین شیوه ادامه دهند؛ آن هم در عصر گسترش آگاهی های ملی و اتنیکی. اگر می خواهید ایران پایدار بماند باید شیوه تُف و تفنگ را کنار بگذارید و به شیوه دموکراسی و اعطای حقوق فرهنگی و زبانی و به عدم تمرکز روی بیاورید. راهی که امروز رفتید راهش به ‘جدایی ستان’ می انجامد.