نگاه سیاسی اؤیرنجی سسی؛ آموزش زبان مادری در ایران!
بنا به اخبار منتشر شده دولت آقای روحانی آموزش زبان مادری (نه آموزش به زبان مادری!) را در دستور کار دارد.بنا بر گفته های یونسی معاون امور اقوام و اقلیتها و فانی وزیر آموزش و پرورش دولت آقای روحانی تحقیق در خصوص چگونگی آموزش زبانهای مادری را برنامه کاری قرار داده است.
اینکه اگر احیاناً دولت آقای روحانی به این نتیجه برسد که زبانهای مادری باید تدریس شوند اجرای این برنانه چه قدر طول خواهد کشید، زبانهای مادری چگونه و تا چه حد تدریس خواهند شد، محتویات و متون این دروس چگونه مشخص خواهد شد و بالاخره اینکه این تدریس تا چه حد جوابگوی احتیاجات و انتظارات مردمان غیر فارس خواهد بود همگی جای سوال دارد.البته ناگفته پیداست این سوالها زمانی می توانند مطرح شوند که دولت آقای روحانی به چنین نتیجه ای برسد.
آیا دولت آقای روحانی به چنین نتیجه ای خواهند رسید؟
و سوال مهمتر اینکه…
آیا براستی مساله ای با این درجه وسعت و اهمیت می تواند با تصمسم دولت حل شود و فیصله یابد؟ یعنی حتی اگر دولت و کابینه بخواهد ظرفیت و ابزارهای لازم برای چنین کاری را دارد؟
آیا سیستم سیاسی ایران و نیز افکار عمومی جامعه فارس زبان به عنوان منشا و تکیه گاه آقای روحانی به وی اجازه چنین اقدامی را می دهد؟
در حال حاضر سوال اصلی این می باشد.
در قدم اول که مسئله تدریس زبان های مادری فقط در حد حرف و نبض سنجی مطرح شده است هنوز هیچ علامت مثبت و یا چراغ سبزی از جانب جامعه روشنفکری فارس دیده نمی شود. دریغ از یک حمایت و یا اظهار نظر مثبت! بلکه بالعکس بخش مهمی از بدنه نظام از نمایندگان مجلس گرفته تا اعضای فرهنگستان زبان فارسی و جامعه ایرانی-فارسی جنگی رسانه ای بر علیه اعضای دولت آقای روحانی آغاز کرده اند. برخی تا جایی پیش رفته اند که طرح این مسئله را خیات، توطئه و نقشه انگلیس توصیف کرده اند!
باید پرسید این چگونه توطئه و نقشه انگلیسی است که از زبان وزیر اطلاعات سابق و وزیر آموزش و پرورش فعلی نظام جاری می شود و در قانون اساسی کشور نیز قئید شده است! باری…
به نظر ما حل مسئله ملی در ایران که تدریس زبانهای مادری فقط میتواند قدمی در این جهت به حساب آید مسئلهای نیست که با تصمیم و تحقیق و بخشنامه یک رئیسجمهور و کابینهاش حل شود. شونیسم و نژادپرستی به عنوان یک بیماری ذهنی در تار و پود جامعه ایران رخنه کرده است. دهههاست ذهنیت ایران مساوی فارس، فارس مساوی ایران در ضمیر ناخودآگاه جامعه ایرانی (ایرانیان فارس و فارسیزه شده) نفوذ کرده است. فاناتیک ترین مذهبیترین افراد کشور آگاهانه و یا ناآگاهانه به مبلغ و مدافع این طرز تلقی تبدیلشدهاند. به نظر نمیرسد در حال حاضر جامعه ایرانی-فارسی آمادگی به چالش کشیدن این ذهنیت را داشته باشد. این افکار و ذهنیت جامعه است که برتریجویی قومی و رد دیگری را در ایران زنده نگاه میدارد و در این خصوص قوانین کشور نسبت به افکار عمومی جامعه فارس زبان از انعطاف بیشتری برخوردار است.
لذا به نظر میرسد در این شرایط تصمیم دولت برای تدریس زبانهای مادری (واقعاً اگر دولت چنین قصدی داشته باشد و این مورد نیز از جنگهای زرگری مرسوم در جمهوری اسلامی نباشد) قابلیت و شرایط اجرایی شدن را ندارد. بعید به نظر میرسد افکار عمومی و مهمتر از آن بدنه و مراکز قدرت پشت پرده نظام چنین اجازهای را به آقای روحانی بدهد. حتی اگر به فرض اینکه آقای روحانی موفق شود به رغم تمامی موانع این طرح را اجرایی کند، این طرح به حدی نحیف و ضعیف خواهد بود که مانند صدا و سیماهای استانی بیشتر ضرر ده خواهد بود تا مفید!
واقعاً با شرایط و ذهنیت حاکم بر نظام اسلامی ایران از طرفی و از طرفی نیز با وجود ذهنیت برتریجویی نژادی حاکم بر جامعه ایرانی – فارسی انتظار هر گونه گشایش واقعی و سازنده در خصوص مسئله ملی بسیار دور و بعید به نظر میرسد. ملل غیر فارس ساکن در ایران و خصوصاً ملت ترک آزربایجان بایستی بدون دل بستن به وعدههای سر خرمن با عزم جزم به مجادلات ملی خود ادامه دهند و مطمئن باشند تا خود درد خود را دوا نکنند از این جماعت آنان را امیدی نیست.