پروژه تغییر جغرافیای منطقه و مسئله کردها – علی سلیمانی
علی سلیمانی sahand_al@yahoo.com
قبل از هجوم آمریکا به عراق حرف و حدیثها از این بود که جغرافیای خاورمیانه تهیه شده وتغییر خواهد کرد . این طرح زمانی شکل جدی به خود گرفت که کردهای عراق حاکمیت مناطق کردنشین را به دست گرفتند.
کردستان عراق با توجه به مرکزیت استراتژیک خود، مرکز اصلی پایگاه کردهای منطقه در زمان دوران صدام که مناطقی آزاد، به شمار میرفت شده بود . کردستان عراق همانطوریکه میدانید با سه کشور کردنشین ایران – ترکیه و سوریه دارای مرز مشترک بوده و دارای موقعیت بسیار مناسبی می باشد که ارتباط گروههای سیاسی موجود مستقر در آن را با کشورهای خود آسان می نماید. با گذشت از حمایت مادی این گروهها توسط کردهای عراق جایگاه مناسبی برای آنها به شمار میرود همان چیزی که سالها از عدم وجود آن کردهای معارض ، رنج میبردند در حالیکه اکنون با امنیت کامل در پایگاههای خویش مستقر بوده و در فرصتهای مناسب ولازم بدون موانع وارد خاک کشورهای خود شده و میشوند. عده ای از مفسران سیاسی معتقد هستند که کردستان ازاد عراق با این هدف ایجاد گردیده که قسمتی از پروژه تغییر جغرافیای خاورمیانه را اجرا نماید. این جغرافیا از افغانستان و پاکستان گرفته تا ایران و ارمنستان و آذربایجان و ترکیه و سوریه را نیز شامل میشود. در این بین آن چیزی که در خصوص این طرح قابل توجه بوده، تقسیمات بیشتر براساس ملیت در نظر گرفته شده است.
قرائن و علائم بالفعل در این طرح آن چیزی را که نشان میدهد، این است که قربانی اول عراق می باشد. شاید هم موقعیت استراتژیک آن، این امر را ایجاب کرده است ولو اینکه در این خصوص رسما ، هیچ حرف و حدیثی گفته نمی شود. کردستان عراق به ظاهر دولت فدرال در ترکیب عراق به شمار میرود اما عملکرد سیاسی و اقتصادی در آن، روند استقلال آن را نشان می دهد. قطعا دولت عراق هم با این وضعیت موجود نمیتواند به پیشگیری از آن بپردازد، همانطوریکه امروزه قادر نیست در مقابل قراردادهای مختلف سیاسی و اقتصادی آن واکنشی نشان دهد. کردستان عراق چه به لحاظ روابط بین المللی و چه به لحاظ پایگاه اجتماعی و اقتصادی و حتی نظامی این آمادگی را دارد که در برابر هر اتفاقی مقاومت نماید. این فرصت تاریخی است که ملت کرد به دست اورده ودر طول تاریخ هرگز چنین فرصتی برای آنها ایجاد نشده بود و به این سادگی نمیتواند آن را از دست دهد. تهیه تجهیزات نظامی و استقرار مستشاران نظامی در آن ، حاکی از حضور آمادگی آنها را به وضوح برای چنین روزی بیان میکند. اقدامات سیاسی و موضعگیریهای جناب مسعود بارزانی رهبر کردهای کردستان عراق نسبت به کشورهای همسایه به قدری مقتدرانه است که حتی کشورهای مستقل جرات چنین امری را ندارند. موضع گیریهای او در خصوص کردهای مناطق ترکیه و سوریه از موضع قدرت بسیار بالائی بوده و میباشد.
به راستی آقای مسعود بارزانی که تا دیروز جاسوسی کردهای ایران را برای جمهوری اسلامی ایران به خاطر دریافت کمک مالی انجام میداد این قدرت را از کجا کسب میکند؟ از حزب کارگران کردستان ترکیه (p-p-k ) گرفته تا تمام احزاب سیاسی کردهای ایران مورد حمایت همه جانبه از جمله حمایت مادی آنها قرار میگیرند. جالب اینکه هیچ یک از کشورهای منطقه در برابر مداخلات مسعود بارزانی هیچ اعتراضی نمیتوانند بکنند. حکومت جمهوری اسلامی ایران، پایگاه سازمان مجاهدین خلق(کمپ اشرف) که در نظارت سازمان ملل قرار داشت آن را با عوامل مرتبط با خویش مورد قتل عام قرار میدهد اما در مورد پایگاه کردها در اربیل و دیگر شهرهای مرزی دولت فدرال کرد عراق سکوت کامل اختیار می کنند. آیا واقعا این جای سوال نیست ؟ یا اینکه خطری از جانب کردها رژیم جمهوری اسلامی را تهدید نمیکند ؟ واقعیت این است فعالیت کردها از هر لحاظ صدها بار، چه به لحاظ سیاسی و اقتصادی و حتی تروریستی بیشتر از فعالیت سازمان مجاهدین خلق بیشتر بوده و میباشد. حقیقتا فعالیت مجاهدین در کمپهای موجود در عراق در حد صفر است. عده ای معتقد هستند منشا این حمله ها حس انتقامجوئی حکومت جمهوری اسلامی از آنها بوده، ولی این واقعا بعید به نظر میرسد یک کشوری وجه سیاسی خود را به خاطر انتقامجوئی هزینه کند در حالیکه خطر کردها را بر آن ترجیح ندهد که هر روز، دامنه قدرت و تداوم عملیات انها گسترش می یابد. این مسئله ای است که باید بیشتر موشکافی شود.
سوالی که در اینجا قابل مطرح است ، دومین پروژه تغییر جغرافیای منطقه شامل کدام کشور و یا کشورهایی میتواند باشد و یا دارای پتانسیل تجزیه می باشند؟
واقعیت این است سه ماه آخر سال 2013 برای کشور سوریه سال سرنوشت سازی بود و هجوم کشورهای غربی به رهبری امریکا از مرز شعار تا عمل کشیده شد اما در حین عمل مشکلات داخل گروههای معارض و اختلافات مابین قدرتهای جهانی مانع از این هجوم گردید. اگر این هجوم عملی میگردید همانطوریکه آقای بارزانی اعلام کرده بودند به نفع کردهای سوریه وارد عمل شده و ابتکار عمل را به نفع کردها به دست می گرفتند و مداخلات و حمایت ترکیه نیز در آن حتمی به نظر میرسید. این در حالی بود که در مراحل اول درگیریها ، کردها بیشتر به رژیم بشاراسد متمایل بودند و کردستان با این حال تقریبا منطقه بیطرف حساب میشد. اما بعد از حمایتها و اظهار نظرهای مسعود بارزانی به یکباره احساسات ناسیونالیستی کردهای سوریه هم گل کرد. با رفع خطر هجوم به سوریه ، سرنوشت کردهای سوریه هم همراه با سرنوشت مبهم سوریه در هاله ای از ابهام قرار گرفت.
چیز دیگری که در این باره میتوان گفت چالشهای مهم دولت ترکیه در چند سال اخیر می باشد. بعد از دستگیری عبدالله اوجالان و زندانی شدن آن در ترکیه، اختلافات و بحثهای شدیدی در خصوص مواضع حزب کارگران کردستان ترکیه در داخل ان، بوجود آمد. این مباحثات موجب تشدید کار سیاسی در میان جامعه کرد ترکیه گردید بطوریکه شاخه ای از حزب کارگران کردستان تحت نام احزاب دیگر نمایندگانی به پارلمان ترکیه نامزد و حتی به عنوان نماینده مناطق کردنشین به پارلمان راه یافتند. دولت اسلامگرای اردوغان هم که میل چندانی به ادامه راه آتا ترک نداشت با کردها ، راه مسالمت اغماض را در پیش گرفت و اکنون مذاکرات دولت اردوغان با کردها در سطح بسیار خوبی در جریان است. چندی قبل دیدار اردوغان به اتفاق مسعود بارزانی و ابراهیم تاتلیس خواننده معروف کرد ترکیه همراه با شوان یکی از خوانندگان بشدت آنتی ترک از مناطق کردستان ترکیه به شدت محافل ملی ترک را نگران ساخت. گفتگو با عبدالله اوجالان رهبر زندانی حزب کارگران کردستان ترکیه و قرارداد آتش بس با تروریستهای حزب کارگران و عقب نشینی آنها ، به کردستان عراق از اقداماتی است که دولت ترکیه تا به حال با کردها انجام داده است . این راهی است که کردها با تدبیر خاصی آن را به پیش برده و دولت اسلام گرای ترکیه نیز عملا در آن راستا گام برمیدارد. و باز در این حرکت نقش اصلی مسعود بارزانی با دیدار و سخنان خود در دفاع از کردها آشکار گردید. اگر چنین روندی در ترکیه پیش رود، ترکیه قطعا دومین قربانی پروژه تغییر نقشه خاورمیانه خواهد بود.
تجزیه ترکیه ، عواقب بسیار شدیدی را نسبت به آذربایجان چه نسبت به شمال و چه نسبت به جنوب آن خواهد داشت. زمینه تجزیه و اشغال قسمتی از خاکهای هر دو آذربایجان را بوسیله کردها که نسبت به آن مدعی هستند فراهم خواهد ساخت. (کردها نسبت به آذربایجانغربی و همچنین به قسمت عظیمی از نخجوان مدعی هستند) با وقوع این امر قضیه قره باغ نیز به باد فراموشی سپرده شده و برای همیشه از آذربایجان جدا خواهد شد. خطر بزرگ دیگر این است دسترسی ترکهای ترکیه با ترکهای آذربایجان از راه زمینی نیز غیر ممکن خواهد شد، آن چیزی که احتمالا هدف اصلی درپروژه کردستان بزرگ ، در نظر گرفته شده است تا زمینه اتحاد ترکها را برای همیشه از بین ببرند آرزوئی که قدرتهای بزرگ شرق و غرب و دشمنان دیرینه و تاریخی ترکها سالهاست که در پی آن هستند.
کردهای ایران هم بطور اغلب در غرب ایران ساکن هستند و در شمال غرب نیزبه صورت پراکنده در میان ترکهای آذربایجان در اقلیتی ناچیز زندگی می کنند از بازرگان و ماکو گرفته تا سلماس و هرچه به سوی خوی میروی ، پراکندگی جمعیت کردها کمتر و حتی به صفر می رسد.
شدت تعصبات ایلی در بین افراد آنها به قدری زیاد است که اکنون هم دو طایفه کرد را نمیتوانی یافت که دارای روابط حسنه باشند مثل معروفی در آذربایجان هست که میگویند: کرد آتلانار اوز کندین چاپار یعنی کردها معمولا روستا و ایلهای خود را، غارت می کنند. این مثل اشاره به درگیریهای داخلی در میان کردها دارد. تعصبات ملی نیز در آنها بیشتر به صورت سنتی است که بعد از سالهای 1320 شمسی به این سوی با توجه به قطب بندیهای جهانی شکل گرفته است. بعد از تشکیل جمهوری کردستان به رهبری قاضی محمد، گروههایی نیز در کردستان در حال شکل گیری بوده و حتی اعلام موجودیت نیز تحت تاثیر روابط جهانی کرده بودند. اولین گامی که مرحوم پیشه وری در سیاست خارجی خود بر میدارد پیمان دوستی با کردها می باشد که همه جانبه انها را مورد حمایت قرار میدهد. در اثر این حمایتها جمهوری خودمختار کردستان به رهبری ماموستا قاضی محمد شکل میگیرد. وفاداری قاضی محمد به فرقه دمکرات اذربایجان به حدی بوده است که مرحوم پیشه وری را رهبر هر دو حزب خطاب میکرده است. بعد از سقوط جمهورهای کردستان و آذربایجان گروهی از اعضای حزب دمکرات کردستان نیز به همراه فرقه به شوروی مهاجرت میکنند. و در دفتر مرکزی فرقه درباکو به همکاری می پردازند. حتی نشریه آذربایجان که از طرف فرقه بطور هفتگی منتشر میشده چند صفحه از ان را به حزب دمکرات کردستان اختصاص میدهند. این صفحه توسط آقای گلاویژ از اعضای حزب دمکرات کردستان از سال 1325 تا سال 1356 شمسی تهیه و تنظیم و منتشر میشده است. (چندین مجموعه از این نشریه در آرشیو کتابخانه های باکو و همچنین دفتر فرقه وجود دارد و آشیوی از آن در کتابخانه کنگره امریکا نیز وجود دارد) بعد از شکست حزب دمکرات و اعدام قاضی محمد و یارانش کردستان نیز چون آذربایجان به شدیدترین وجه مورد قتل و عام قرار میگیرد. تیمسار ورهرام با بی رحمی تمام هر جنبنده ای را که تکان میخورد به شدیدترین وجه سرکوب می کرد. بازمانده های حزب دمکرات بعد از مدتی توسط غنی بلوریان و عده ای دیگر مورد بازسازی قرار میگیرند اما بعد ازمدت کمی لو رفته و بیش از 150 نفر از انها دستگیر میشوند و بنا به نوشته آقای محمدعلی عموئی در درد زمانه تحت فشار ساواک به اعترافهای عجیب و غریبی مانند گرفتن زیر دریائی از روسیه در دریاچه ارومیه وامثال آن محاکمه و به زندانهای طویلالمدت محکوم میشوند. عده ای از اینها مانند آقای غنی بلوریان با انقلاب 1357 از زندان آزاد میشوند. قبل از انقلاب تشکیلات چپگرای سازمان کومله نیز تشکیل می شود عده ای از اعضای این تشکلها در رابطه با سازمان چریکهای فدائی خلق شاخه تبریز قرار میگیرند و با همدیگر روابط صمیمانه ای داشته اند. شهید علیرضا نابدل وقتی جزوه مسئله ملی را مینویسد نسخه ای از آن را در اختیار آنها گذاشته و با آنها مشورت میکنند.
بعد از انقلاب سال 1357 دو گروه عمده که دارای سوابق مبارزاتی داشته و در میان مردم کردستان نیز شناخته شده بودند سازماندهی شده و به جذب نیرو می پردازند. موضع گیریهای رادیکال این دو گروه ، هنوز که چند صباحی از عمر رژیم نگذشته بود به جنگ وجدال با ان منجر میشود. با توجه به موقعیت این گروهها در منطقه، عملا کردستان به تصرف نیروهای کومله و دمکرات در میاید و تمام پادگانهای ارتش و حتی بعدا سپاه به تصرف آنها در آمده و مورد قتل و عام قرار میگیرند. فقط در یک مورد نیرهای رژیم در دره مشهور قاسملو صدها نفربرو تانک رژیم همراه با تمام نیروها از بین برده میشوند. به تلافی ان رژیم نیز با جلب احساسات مذهبی مردم ایران به کردستان از زمین و هوا حمله کرده و حتی به افراد غیر نظامی نیز رحم نکرده و انها را مورد شدیدترین و بی رحمانه ترین حملات قرار میدهد.
در این بین حزب دمکرات کردستان دست به تحریکات شدیدی مبنی بر تصرف ارومیه – نقده و شهرهای شمالغرب که تعدادی کرد در آن زندگی میکنند مدعی میشود. اولین تحرک تحریک آمیز این حزب متینگ مسلحانه مهاباد می باشد که در آن اعلام میشود چنین متینگی در شهر نقده انجام خواهد گرفت. در شهر نقده باتوجه به اینکه اغلب جمعیت آنها را ترکها تشکیل میدهند و عده بسیار کمی کرد در آنجا زندگی میکرده این امر یک نوع تحریک و قدرت نمایی بوده که مردم را به وحشت می اندازد. مردم ناچار دست به دامن ملا حسنی شده و ملا حسنی نیزبا بسیج مردم محلی و دریافت سلاح از تیمسار ظهیرنژاد که فرمانده پادگان ارومیه بوده به نقده حمله میکند. ملا حسنی با هر ماهیتی هم که حساب شود مردم نقده چاره ای جز این نداشته اند. عده ای افراد مسلح وارد شهر اینها شده حتی منزل امام جمعه اهل سنت را به زور از دستش میگیرند و برای خود قرارگاه درست می کنند و امام جمعه اهل سنت ناچار به ترک شهر می شود.
در تاریخ 10شهریورماه 1358 نیروهای کومله مستقر در روستای قارنا در 8 کیلومتری شهر نقده به پاسگاه دواب حمله کرده و 15 نفر جوانمرد را وحشیانه میکشند که بیشترشان از نقده بوده اند.(نیروهای مردم محلی که اوایل انقلاب به علت کمبود سرباز در پاسگاهها به کار گرفته میشدند به آنها جوانمرد می گفتند) فردای ان روزعده ای از مردم به همراه خانواده کشته شدگان خشمگین وارد قارنا شده به قتل و غارت مردم قارنا می پردازند، ان چیزی که قابل ملاحظه است تحریک از طرف گروههای سیاسی میشود، اما کشته گان از هر دو طرف مردمی عادی و غیر سیاسی می باشند.
از اول انقلاب که گروههای مسلح کرد در منطقه پا گرفته و اکنون هم شکل جدی تری به خود گرفته اند دست به کارهای تحریک آمیز در میان مردم عادی زده و میزنند و با تبلیغات از این کارها بهره برداری سیاسی هم میبرند. جوانمردها افرادی عادی و حتی بی سوادی بودند که بدون انگیزه سیاسی تنها به خاطر حفظ امنیت منطقه به کار گرفته شده بودند با کشتن آنها حاکمیت چه چیزی را از دست میداد؟
صدها گونه موارد دیگری از این نمونه ها میتوان گفت. غنی بلوریان با اظهار تنفر از این امر در خاطرات منتشر شده خویش این تحریکات را با اطلاع رهبریت حزب دمکرات کردستان میداند. غنی بلوریان از کادرهای مبارز و قدیمی حزب دمکرات کردستان بود با وجود انتخاب به دبیری کلی حزب دمکرات جای خود را به دکتر عبدالرحمان قاسملو داد و اما بعدها به علت اختلافات فکری از حزب انشعاب کرد و شدیدا بر علیه مواضع حزب و نقد ان پرداخت. غنی بلوریان مدت زیادی را در زندانهای شاه گذرانده بود و از نظر فکری متمایل به حزب توده بود و سال گذشته در اربیل فوت کرد.
دکتر عبدالرحمان قاسملو در سال1321 برای ادامه تحصیل به اتفاق برادر بزرگش مهندس حسین قاسملو به ترکیه میرود تا به تحصیلات خود ادامه دهد برادر بزرگش مهندس حسین میگوید وقتی وارد حیات دانشگاه شدیم با خط بسیار بزرگی روی دیوار دانشگاه نوشته شده بود: (اولوم اولسون کامونیزم) مرگ بر کمونیست وقتی اینو دید برگشت گفت من نمیتوانم اینجا درس بخوانم و بخاطر این به چکسلواکی رفت تا آنجا به درس خویش ادامه دهد. این امر آن را مشخص می کند که عبدالرحمان قاسملو در جوانی چقدر به کمونیزم متعصب بوده است. اصالتا از ترکهای ترکیه بوده اند و جد آنها در دوران امپراتوری عثمانی والی عراق بوده است و حتی همسر اول برادر بزرگش مهندس حسین نوه پسر عموی پدرش مرحوم محمد بوده که تبعه و از ترکان ترکیه بود و حتی دو بچه که یکی پسری بنام سعید و دختری بنام نشمیل دارد که اکنون در آلمان مقیم هستند معمولا به زبان ترکی صحبت میکنند. بعد از اختلافاتی که بین جد قاسملوها با امپراتور عثمانی ها بوجود آمده ، به آذربایجان غربی کوچ کرده و در نزدیکی ارومیه ساکن میشوند. و چندین روستای کردنشین را خریده و در آنها به زراعت و کشاورزی مشغول میشوند. پدر قاسملوها مرحوم محمد با دختری آسوری ازدواج کرده و از آن صاحب چندین دختر و چهار پسر به ترتیب حسین- احمد- علی- عبداللرحمان بوده اند تنها بازمانده برادران قاسملو دکترعلی قاسملو می باشد که در ارومیه یک رادیوگرافی دارد و در ان مشغول به کار است .
دکتر عبداللرحمان قاسملو از با سوادترین رهبران کردها می باشد که دارای شم قوی سیاسی بود که بیش از همه رهبران سیاسی کردها به آن پی برد که در مبارزات سیاسی رادیکالیسم نمیتواند نتیجه مثبتی داشته باشد چون به مرور زمان تبدیل به یک حرکت جدا از توده ها تبدیل میگردد، بر اساس همین امر با وساطت جلال طالبانی رهبر حزب میهنی کردستان عراق و رئیس جمهور فعلی آن به مذاکره با دولت ایران، میپردازد و حکومت جمهوری اسلامی با فریب او را به مذاکره کشانیده و اقدام به ترور او میکند.
از مهمترین کار سیاسی و مواضع آن در خصوص مرزهای کردستان ایران ابراز عقیده او در کتاب مشهور خود کردو کردستان می باشد. و از دیگر کارهای او در این خصوص ابراز عقیده او در شورای ملی مقاومت ایران بوده است . شورای ملی مقاومت که توسط سازمان مجاهدین خلق بوجود آمده بود که عده زیادی از شخصیتهای سیاسی ایران از جمله رئیس جمهور سابق ایران دکتر ابولحسن بنی صدر و دکتر عبدالکریم لاهیجی از فعالین حقوق بشربا اشتراک آنها و تعداد دیگری، تاسیس شده بود. در شورای ملی مقاومت بحثی در باره سرزمین های موجود کردها مطرح میشود که به یک موضوع جنجالی در داخل شورا تبدیل میگردد. در بحث فوق نمایندگان حزب دمکرات مدعی میشوند که آذربایجان غربی سرزمین تاریخی کردها بوده و می باشد که بقرار اطلاع حاصله تعداد زیادی از اعضای شورا از جمله اقای دکتر ابولحسن بنی صدر بشدت مخالفت میکنند. در نهایت موضوع فوق از طرف شورا رد می شود . این امر آن را میرساند تحریکات حزب دمکرات کردستان زیاد هم بی هدف نبوده بلکه براساس برنامه هایی بوده که به مرور زمان آذربایجان غربی سرزمین تاریخی انها تلقی شود. بعد از پاکسازی کردستان از گروههای مختلفی که در آنجا مستقربودند تا پایان جنگ از طریق مرزهای عراق گاه به گاهی با ورود به خاکهای کردستان ایران، عملیاتی را انجام میدادند اما بعد ازپایان جنگ ایران و عراق گروههای معارض کردی ایران با مشکلات سختی مواجه شدند و عملا در انزوا قرار گرفته و زمینگیر شده بودند. و ترور پی در پی رهبران آن نیز حزب را کاملا در آستانه فروپاشی قرار داده و اختلافات داخلی نیز چه در داخل کومله و چه در داخل حزب دمکرات با شدت فراوانی وجود داشت که منجر به انشعابات مختلفی گردید.
حمله امریکا به عراق در سال 1991 نقطه عطفی در تاریخ کردهای منطقه و حتی کل دنیا محسوب میشود. کردهایی که در تمام کشورهای منطقه با حقارت و سرکوب تمام زندگی میکردند و در طول تاریخ صاحب دولت مستقلی نشده بودند به یک باره برای خود دم و دستگاهی تشکیل دادند. کردستان عراق، مرکزی برای کل کردهای منطقه گردید. جالبترین نکته این است که تمام اختلافات درونی کردها به یک باره حل و فصل گردید و بدین نتیجه رسیدند که مبارزات آنها علیه همدیگر نمی باشد بلکه برای کردستانی آزاد و بزرگ مبارزه میکنند. احزاب سابقه دار باکادرهای قدیمی وارد کار سیاسی شده و عملیات نظامی را به حزب نوپای پژاک سپردند و تعلیم نظامی آن را نیزحزب میهنی کردهای ترکیه به عهده گرفتند و حتی در عملیات نیز، آنها را همراهی کرده و میکنند. اغلب عملیات پژاک از داخل خاکهای ترکیه از پایگاههای متعلق به حزب کارگران کردهای آن انجام میگیرد. اگر دقت کنید 90 درصد عملیات پژاک از اطراف ماکو گرفته تا اطراف سردشت و پیرانشهر انجام میگیرد یعنی درست جاهائی که نزدیک به سرحدات ترکیه می باشند که این امر بعضی وقتها چنین تصور میشود که پزاک شاخه ای از حزب کارگران کردهای ترکیه بوده و اما هدایت آنها نیز از اربیل می باشد. آن چیزی که قابل ذکر است سیاست کردسازی در کردستان عراق انجام میگیرد. این پروزه دارای بخشهای سرمایه گذاری و اشتغالزائی و کار سیاسی در سطح های مختلف اجتماعی حتی با نفوذ در ارگانهای دولتی که اخیرا نمودهای عینی آن مشخص میشود مانند وحدت نمایندگان کردها و پیشنهاد استاندار کرد به ارومیه و تخلیه اغلب پادگانهای نظامی و کاهش نیروها نظامی و امنتی منطقه با وجود افزایش در گیریها از حرکتهای مشکوکی است که در منطقه کردستان ایران بوقوع می پیوندد.
نقش دولت جمهوری اسلامی در این پروژه
آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق در سه سفری که در دوران ریاست جمهوری خود به استان آذربایجان غربی کرده اند، پروژه های مختلفی را برای مناطق کردنشین تصویب میکنند که تعداد زیادی از آنها کاملا سیاسی بوده است ازجمله این موصوبه ها، تصویب فرمانداری ویژه برای مهاباد و تاسیس راه آهن و افتتاح آن در کمترین مدت و ساخت وموافقت تاسیسات پتروشیمی برای مهاباد و از همه مهمتر انتقال نیروهای ارتش از مناطق مهاباد با همکاری و هم آهنگی فرماندهی کل سپاه سردار جعفری و انتصاب فرماندار کرد بنام خضر کاک درویشی از اقدامات بسیار مهم احمدی نژاد در این مناطق می باشد .
بنا به اخبارهایی که از مناطق مختلف کردستان و آذربایجان غربی می رسد در بعضی مناطق مخصوصا آذربایجان غربی نیروهای نظامی به کمتر از نصف در 6 ماه اخیر کاهش یافته است . در عوض همانطوریکه گفته شد با وجود اینکه فعالیتهای گروههای تروریستی افزایش یافته است. قطعا این چالشها نمیتواند بی ارتباط با اظهارات نماینده مهاباد در مجلس شورای اسلامی اقای عثمان احمدی باشد. امر دیگری که شک و تردیدها را تقویت میکند مصاحبه سردار محمدرضا نقدی فرمانده بسیج است که گفته پرونده کردستان مراحل قانونی خود را طی میکند. ان چیزی که اینجا جای سوال است اگر موضوع مراحل قانونی خود را طی میکند آقای عثمان احمدی نماینده مهاباد چه لزومی داشت که در نطق میان دستور خویش در 15 دی از وزارت کشور چنین درخواستی را نماید؟ دیگر اینکه موضوع تقسیمات کشوری چه ربطی به بسیج دارد؟
اما خبرهای مشکوکی که از داخل کشور می رسد این است که سپاه با شدت تمام موضوع کردستان شمالی را پی گیری میکند در حالیکه فرماندهان منطقه به شدت با آن مخالفت میورزند، همانطوریکه سخنرانی فرمانده سپاه نقده در 9 دی در میان تعدادی از مردم، این امر را ثابت میکند.
در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد ، ایشان که با سرداران سپاه سیاست واحدی را دنبال میکردند، ایجاد استانی بنام کردستان شمالی نیز همراه با سیاستهای سپاه امر بعیدی نیز به نظر نمیرسید و چالشهای ریاست جمهوری سابق جناب احمدی نژاد نیز این امر را نشان میدهد. بطور مثال فرماندار مهاباد آقای خضر کاک درویشی در اردیبهشت 1392 درافتتاح راه اهن مهاباد به تهران در اجتماع مردم آن میگوید: دولت مجموع سرمایه گذاری انجام شده در این شهرستان را از 200 میلیارد ریال در سال 84 به 10هزارو550میلیارد رسانیده است و مجتمع پتروشیمی مهاباد بزرگترین واحد اقتصادی آذربایجان غربی میبباشد که به برکت دولت هم اکنون از 72 درصد پیشرفت فیزیکی برخوردار است و فاز نخست آن در آینده نزدیک مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت ( به نقل از ایسنا در 7 اردیبهشت)
این امر زمینه سازیهای استان کردستان شمالی را بوضوح نشان میدهد.
سیاست کنونی دولت فعلی در چه راستائی است؟
یک چیزی را نباید دور از ذهن داشت، این است که سیاستهای دولت روحانی با هیاهو نبوده و نیست. شاید این امر ناشی از چهره امنیتی ایشان باشد که سالهای سال در آن کار کرده و دارای تجربه کافی در این امر می باشد. سیاست روحانی در همه امور، چراغ خاموش به پیش می تازد، بنا براین قضاوت در باره اورا در ارتباط با جریانات مختلف، این امربسیار دشوار می سازد یعنی گمان و حدسها را با اشکال زیادی مواجه می شوند، بطوریکه در معرفی وزیر علوم حتی نزدیکان خود را در بهت و تعجب فرو برد درست در دقیقه 90 تصمیم دیگری گرفت. چنین امری را در انتخاب استاندار آزربايحانغربى نیز انجام داد. در صدد انتخاب یک استاندار کرد به آذربایجانغربی بر آمد اما درست در مرحله عمل عکس ان را انجام داد، نمونه های زیادی از اینگونه رفتار در روحانی را میتوان مثال زد.
آن چیزی که میتوان در این خصوص بیان کرد فعلا دولت روحانی مواضع مشخصی را بیان نکرده و یکی از مشکلات کنونی وزارت کشور روحانی همین نیز در مقطع کنونی تقسیمات کشوری هست که مابین استان فارس و هرمزگان و یزد و اصفهان و دگر مناطق زیادی با آن دست به گریبان بوده و حتی با اعتراضات مردمی مواجه می باشد. در حالیکه سیاست و مصلحت دولت روحانی اکنون به شدت به دنبال ارامش مردم بوده و می باشند. در این خصوص هم با آیت الله خامنه ای نیز همفکر هستند همانطوریکه تندروها هنگام برگشتن روحانی از سفر امریکا به شعار دادن پرداختند نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت بلکه طبق اخبار موثق به دستور رهبری از گسترش دامنه آن ممانعت به عمل آمد. دومین خبری هم که از داخل می رسد آن است که کارشناسان وزارت اطلاعات نه تنهابه تشکیل استان کردستان شمالی معترض هستند بلکه به عواقب یکسانسازی کردها هشدار هم داده اند. با این تحلیل وزارت اطلاعات خیلی بعید است که دولت روحانی به چنین امری به این زودی تن دهد اما دستهای پنهان همواره در تلاش است که چنین امری تحقق یابد.
دستهای پنهان قدرتهای خارجی دراین پروژه در جمهوری اسلامی
اخیرا اخباری از زندانیان آزاد شده از اوین نقل شده که بسیار حائز اهمیت است وبه شدت رژیم از درج آن ممانعت به عمل آورده و می آورد. 11 نفر از مسئولین رده بالای وزارت اطلاعات در دوران احمدی نژاد به اتهام جاسوسی به کشوری دیگر دستگیر شده و یکی از این بازداشت شدگان به گرفتن 125 هزار دلار اعتراف کرده است. اخبار زیادی از این دست در جمهوری اسلامی زیاد نقل شده و میشود. از عسگر اولادی مسلمان گرفته تا حسین شریعتمداری کیهان نویس و …….نقل میشود. آما آن چیزی که در این موضوع و پروژه کردستان سازی اهمیت دارد اشتراک چنین افرادی است که حتی سوابق خوشی در جمهوری اسلامی ندارند با وجود آن توانسته اند به مسئولیتهای بالائی دست یابند. یکی از این سینه چاکان سردار محمدرضا نقدی می باشد که در مصاحبه خویش بیان داشته که استان کردستان شمالی روند قانونی خود را طی میکند. اینرا دقت فرمائید که وزیر کشور نمیگوید بلکه فرمانده بسیج میگویند.
لطفا اندگی به بیوگرافی او بپردازیم: محمدرضا نقدی متولد 1332 در شهر نجف فرزند شیخ غلی اکبر ثمانی که در سال 1358 به همراه خانواده اش از عراق اخراج شده و در شهر نقده ساکن میشوند. در سال 1359 وارد مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و در سال 1361 وارد سپاه شده و معاون اطلاعات و عملیات سپاه میشود. ( در زمانی که نقدی در ارومیه بود یکی از فرماندهان رده بالای حزب دمکرات کردستان ایران خود را در شهر سردشت تسلیم نموده و در بازجویی های اولیه از وجود یک شبکه جاسوسی حزب بعث عراق در ایران صحبت کرده و مسئول دفتر مجلس اعلای عراق در ارومیه را بعنوان یکی از جاسوسان مسلم استخبارات عراق معرفی می کند. بدلیل اهمیت اطلاعات وی، قرارگاه حمزه در ارومیه دستور داد که بازجویی متوقف و این فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات کردستان به ارومیه منتقل شود. در این فاصله نقدی بلافاصله بطور موقت بازداشت شده و تحت نظر قرار می گیرد.
بطرز عجیبی، فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات کردستان در حین انتقال به ارومیه، در مکانی که به هیچ وجه انتظار نمی رفته بهمراه اسکورت همراهش همگی در یک کمین کشته شدند. تیمی مامور تحقیق در مورد این کمین شد و در گزارش خود از منطقه ای که حمله انجام شده و سرعت عمل و کشته شدن کلیه افراد بطور غافلگیرانه، ابراز تعجب کرد. تیم تحقیق در گزارش خود نوشت که احتمالاً مهاجمین ملبس به یونیفورم نیروهای خودی و سوار بر خودروی نظامی خودی بوده اند که توانسته اند تا این اندازه نزدیک شده و افراد اسکورت را غافلگیر نمایند.
اسرار این فرمانده عالی حزب دموکرات کردستان در خاک دفن شد، ولی فردی که بازجویی اولیه را انجام داده بود گزارش دقیق تری از شنیده های خود نوشت و تأکید نمود که اطمینان دارد محمدرضا ثمانی (نقدی) با اسم مستعار “شمس”، جاسوس حزب بعث عراق است. نویسنده این گزارش نیز ۸ ماه بعد در کردستان کشته می شود.) عینا به نقل از سایت راه توده 16 خرداد 1392 – بعد از مدتی سپاه ارومیه تحت فشار تهران ناچار می شود اورا آزاد کند و او بلا فاصله بعد از آزادی به تهران منتقل شده و به پستهای بسیار مهمی دست می یابد. ودر اعطای درجه سرتیپی به نقدی توسط آقای خامنه ای وزارت اطلاعات به علت سوابق ایشان مخالفت میکند که مورد توجه قرار نمیگیرد.
دیگری که در دوران صدارت خویش توجه خاصی در اجرای گام به گم این پروژه داشته ریاست جمهوری سابق آقای احمدی نژاد بوده است . با مساعدت آقای احمدی نژاد مهاباد فرمانداری ویژه و فرماندار آن به عنوان معاون استاندار تلقی میشود یعنی اولین استارت استان کردستان شمالی توسط این فرد زده میشود. این هم یار غار سردار نقدی می باشد که همیشه دوش به دوش هم حرکت میکردند. امکاناتی که در اختیار شهرستان مهاباد قرار میگیرد احداث راه آهن مهاباد – طرح ساخت پتروشیمی و نزدیک به 80 طرح دیگر………….
(لطفا در خصوص شناخت بیشتر احمدی نژاد و سوابق او به سایت عبدالله شهبازی و آقای خزعلی فرزند معترض آیت الله خزعلی مراجعه فرمائید)
به علت طولانی بودن این نوشته افراد دیگری که در حال فعالیت در این امر هستند در آینده باز سخن خواهم گفت امیدوارم دوستان در این امر مرا یاری فرمایند.
سخن آخر:
معمولا در تمام دنیا رسم بر این است که در جاهائی که وضعیت فوق العاده حاکم است با استقرار نیروهای امنیتی برای ایجاد آرامش تلاش میشود در حالیکه نه تنها به این امر اقدام نمیشود بلکه به کاهش نیروها نیز می پردازند از این موضوع چه چیزی را میتوان استنباط کرد. مسئولین نیروهای امنیتی خواستار آرامش منطقه نیستند و همسو با اهداف اخلالگران نظم اجتماعی گام بر میدارند و افراد مشکوک و وابسته به خارج نیز در پروژه کردستان سازی فعالانه نقش ایفا میکنند، باید بر این امر اذعان کرد که پروژه کردسازی و کردستان بزرگ در منطقه همانطوریکه علایم و قرائن نشان میدهد مراحل تکاملی خود را طی میکند و این ما هستیم برای هر گونه حوادث ناگوار خود را آماده سازیم