یادداشت:
دنبالهروی سلطنتطلبان و مجاهدین خلق برای آزربایجان چه به ارمغان میآورد؟!
بر کسی پوشیده نیست که جریانهای مختلفی که خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند در ماهها و هفتههای اخیر با شرکت در نشستهایی در کشور آمریکا و با ابتکار برخی مراکز قدرت در صدد رسیدن به یک توافق کلی در جهت آلترناتیوسازی برای جمهوری اسلامی ایران هستند. چنانکه هماکنون نیز این نشستها در جریان می باشند. با اینکه جریانهایی با گرایشات گوناگون در این نشستها شرکت میکنند ولی آنچه واضح است این است که محوریت این تلاشها در دست جریانهای سلطنتطلب و سازمان مجاهدین خلق است.افرادی از آزربایجان جنوبی نیز با رفتن به دنبال این پروژه در صدد دست و پا کردن جایگاهی برای خود در این پروژه هستند. البته جزئیات بسیاری در این ارتباط وجود دارد که در حوصله این نوشته کوتاه نمیگنجد ولی در صورت لزوم قابل طرح است.
در این میان به یکباره و به صورت کاملا غیرمنتظره رضا پهلوی به عنوان میراثدار و نفر اول جریان سلطنتطلب (البته به اذعان خود او به دعوت سفیر جمهوری آزربایجان در آمریکا) در مراسم یکصدمین سالگرد تاسیس جمهوری دمکراتیک آزربایجان ظاهر میشود و با برخی افراد آزربایجانی عکس میگیرد. بسیار طبیعی است که این حضور رضا پهلوی به عنوان وارث خاندانی که مسئول اول نگون بختی و سیاه روزی آزربایجان جنوبی است با عکسالعمل و اعتراض بسیاری از فعالین ملی تورک آزربایجانی مواجه شده است.
جالب است که همان افراد و برخی نزدیکانشان با استدلالهایی همچون «اگر پدر بزرگ و پدر او بد بوده است گناه او چیست؟ در زمان انقلاب او کودکی بیش نبود!» و یا «حضور او نشانه به رسمیت شناختن آزربایجان توسط اوست!» در صدد تطهیر و تبرئه رضا پهلوی بر میآیند. البته باید از این اشخاص پرسید مگر او وارث و رهبر فعلی آن خاندان و جریان سیاسی سلطنت طلب نیست؟ آیا رضا پهلوی از اعمال خاندانش اعلام برائت کرده است؟ آخرین پیام او به مناسبت «۲۱ آذر» را خواندهاید؟ و یا اینکه، جمهوری آزربایجان به عنوان یک کشور در سطح جهان به رسمیت شناخته شده است و امسال صدمین سالگرد تاسیس خود را جشن گرفت. رضا پهلوی کیست که بخواهد آزربایجان را به رسمیت بشناسد و یا نشناسد!
حرص و عصبیت این افراد که در صدد جلب سمپاتی و محبوبیت برای رضا پهلوی در میان ملت تورک آزربایجان هستند از کجا نشات میگیرد؟ آیا همین پروسه در خصوص مریم رجوی هم استارت خواهد خورد؟
متاسفانه این افراد به جای پاسخگویی به سوالات و شبهات مطرح شده، با فرار به جلو و با سیاق و ادبیات احمدینژادی خاص خود، با افترا، توهین، فرافکنی و لجنپراکنی درصدد آشفته کردن فضا برمیآیند تا رشته کلام گم گشته و اصل موضوع فراموش شود. ولی فعالین حرکت ملی آزربایجان هوشیارتر از آنند که با چنین تاکتیکهایی سردرگم شوند.
شکی نیست که حرکت ملی آزربایجان و اجزا آن به عنوان نمایندگان یک جنبش سیاسی محق هستند تا با تمامی مراجع بین المللی وارد گفتگو شده و حقوق معوقه ملت تورک را پیگیر شوند. ولی آنچه اساس و خط قرمز است استقلال و ابتکار عمل حرکت ملی آزربایجان است که محصول سالیان دراز خون دلها و هزینه های هنگفت مادی و معنوی فعالین و منسوبین این حرکت میباشد. سوال این است که یک آلترناتیو سیاسی که راس و محور آن جریانهای فاشیست و نژادپرستی مانند سلطنتطلبان و مجاهدین باشد و یک سری افراد آزربایجانی در حد سیاهی لشکر در آن حضور داشته باشند میتواند نماینده و مورد اعتماد ملت تورک آزربایجان باشد؟ آیا این جریانها در دشمنی با آزربایجان دست کمی از جمهوری اسلامی دارند؟ به فرض اینکه برخی قول و قرارها نیز داده شود، ضمانت اجرایی این قول و قرارها چیست؟ چه نیرویی تضمین میکند که تاریخ تکرر نکند؟
حرکت ملی آزربایجان به عنوان یک نیروی سیاسی مستقل با هر کسی و مرجعی که لازم باشد وارد دیالوگ میشود و با اتکای به نیروی ملت مقدرات خود را رقم می زند. همگان بدانند آزربایجان در دامان قصابان و جلادان خود نخواهد خفت.
مجید جوادی
۱۲/۰۶/۲۰۱۸