با انتشار نامهای صورت گرفت:
اعتراض نوادهی ستارخان به تحریف حقایق در سریال ساختگی ستارخان
سامی سردار ملی با انتشار نامهای به جعل واقعیتهای تاریخی و تحریف تاریخ در سریال ستارخان اعتراض کرد.
سامی سردار ملی با انتشار نامهای به جعل واقعیتهای تاریخی و تحریف تاریخ در سریال ستارخان اعتراض کرد.
به گزارش آرازنیوز بعد از پخش سریال ستارخان در رسانهی حکومتی ایران و جعل و تحریف واقعیتهای تاریخی توسط سازندگان آن سامی سردارملی از نوادگان ستارخان با انتشار نامهای اعتراض خود را به این اقدام سخیف سازندگان آن اعلام داشت.
با پخش این سریال در تلویزیون ایران در هفتههای گذشته فعالین ملی آزربایجان نیز اعتراض خود را به تحریفهای انجامگرفته اعلام کرده بودند .
سازندگان این سریال تلاش کرده بودند با پیروی از سیاستهای نژاد پرستانه و انکار هویت تاریخی آزربایجان و ستارخان قیام ملت آزربایجان و حوادث آن سالها را نه بر اساس واقعیتها بلکه در راستای سیاستهای ضد آزربایجانی و فارس محور حاکمیت ایران نشان دهند.
متن نامه سامی سردار ملی نواده ستارخان بدون دخل و تصرف:
در جریان ساخت سریال “ستارخان” با دعوت محمدرضا ورزی، کارگردان محترم، در کاخ سعدآباد حضور یافتم و پس از دیدار با چندی از بازیگران پروژه، شاهد چند دقیقه از فیلمبرداری نیز بودم. بازی عاشقانه و پر از احساس آقای نیک پور در نقش ستارخان علیرغم سن بالای ایشان و احترام و ارادتی که از صمیم قلب نسبت به سردار ملی داشتند مرا به تحسین واداشت و قابلتقدیر است.
با این حال پس از مشاهده سریال از رسانه ملی، مواردی آشکارشده و اشکالاتی خودنمایی کرد که در این مطلب به اطلاع میرسد:
چنانکه میدانیم این سریال ۱۱قسمتی، بخشهایی از سریال ۲۷قسمتی ((ایراندخت)) است که قرار است بعد از عید به روی آنتن برود.
در این خصوص با تماسهایی که قبل از ساخت سریال، کارگردان این پروژه با من داشت، اینجانب تا حدی از کلیات این کار آگاهی یافتم و پاسخگوی برخی سؤالات و ابهامات در مورد برخی مسائل خصوصی ستارخان بودم.
در مورد مسائل تاریخی نیز سؤالات مکرری از من پرسیده شد که صراحتاً اعلام کردم با توجه به اینکه در این امر تخصص کافی ندارم و فقط از روی عرق ملی و علاقه، به مسائل تاریخی روی آوردهام، تأکید کردم که بهتر است از کتابهای معتبر مربوط به آن دوره و اساتید تاریخ و مشروطه پژوهان معاصر بهره بگیرند.
با این حال آنچه اینجانب با توجه به علاقهمندی و مطالعات خود در اختیار داشتم تقدیم کردم و در مورد برخی نکات نیز تأکید دشتم که بایستی رعایت شوند و کارگردان نیز با اشاره به اینکه این پروژه دارای مشاور کارشناس تاریخی معتبر است قول رعایت نکات را دادند؛ اما با این حال برخی موارد را در اثر یاد شده منعکس کردند که جای نقد و بررسی دارد.
بهطورکلی برای معرفی مشاهیر یک کشور از ابزارهای متعددی استفاده میشود؛ مانند انعکاس مطالبی در مورد آنان در کتابهای درسی، انتشار سایر کتابها، برگزاری مراسم و بزرگداشت، چاپ تمبر و یادگاری و سایر روشهای دیگر؛ با این حال رسانههای تصویری دراینبین دارای بیشترین مخاطب بوده و با اقبال عمومی مواجه میشود.
البته بدیهی است که بهترین و بنیادیترین روش برای شناساندن بزرگان تاریخ، دوران تحصیل و مدرسه است و باید افسوس خورد به حال جامهای که بخواهد گذشته تاریخی خود را از طریق فیلم و سریال و بهصورت سطحی و سلیقهای یاد بگیرد.
البته نباید از حق گذشت، تاکنون فیلمهای ماندگار زیادی بر پایه کتابهای دینی و تاریخی ساختهشده که منتقلکننده مطالب زیادی به مخاطبان بودهاند ولی هیچوقت نمیتوان گفت که این فیلمها روایت کننده کامل و دقیق تاریخ بوده و هیچ کم و کاستی نداشته و بهصورت کامل امانتدار تاریخ بودهاند چراکه فیلمسازان معتقدند که برای جذاب و پرمخاطب کردن کارهایشان مجبور به تغییر برخی رویدادها هستند البته تا حدی که به اصول کلی و کلیات رویداد خدشه وارد نگردد.
با این حال محدودهی آن تغییرات ممکن است در نظر افرادی همچون هنرمندان و تاریخدانان متفاوت باشد و تغییری که در نظر فیلمساز کمارزش است از دید صاحبنظران به معنی تحریف تاریخ محسوب گردد و صدالبته نظر تاریخدانان در این مورد ارجحیت خواهد داشت.
بدیهی است که مخاطبان فیلمها و سریالها از تمام ردههای سنی و طبقاتی جامعه بوده و برخی افراد ممکن است وقایع تاریخی را چنانچه در فیلم و سریال میبینند در ذهنشان نقش ببندد پس با توجه به این نکته امانتداری تاریخی در ساخت این مجموعهها لازمالاجرا و از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در مورد سریال ستارخان نیز در نگاه اول کار بسیار بزرگی کلید خورده بود و انتظار میرفت با این کار، ادای دینی در حق ستارخان انجام گیرد ولی در عمل همانند شمشیر دو لبه عمل کرد؛ بطوریکه از یک سو با توجه پخش این سریال باعث شناساندن ستارخان به آن قسم از جامعهای شد که نام قهرمان ملی عصر مشروطه را فقط در دوران تحصیل برای رفع امتحانات آخر سال به حافظه کوتاهمدت سپرده بودند و حتی سر جلسه امتحان نیز تردید میکردند که شهرت ستارخان سردار ملی است یا سالار ملی.
ولی در مورد افراد آگاه و علاقهمند به مسائل تاریخی و ارادتمندان قهرمانان ملی، انعکاس برخی مسائل خیالی در این سریال باعث رنجش و عذاب بوده و موجبات نگرانی آنان را فراهم کرده که نکند باعث بدآموزی افراد عادی جامعه و نسلهای آینده کشورمان گردیده و جبران آن بسیار سخت و مشکل باشد.
از مواردی که در سریال مذکور چندین بار تکرار شد، اعلام دوستی ستارخان با مخبرالسلطنه، حاکم و سیاستمدار روباهصفت بود، این در حالی است که دشمنی و بدخواهی مخبرالسلطنه نسبت به ستارخان بارها در منابع تاریخی آورده شده است و یکی از نقشهای حساس مخبرالسلطنه در تاریخ معاصر ایران، درهم شکستن پیکرهی محبوب، خوشنام و مردمی ستارخان بود.
در منابع تاریخی نیز دوستی مخبرالسلطنه باهم مرام خود “رحیم خان” آورده شده است نه با ستارخان! البته اینجانب در این مورد ز آقای محمدرضا ورزی(کارگردان سریال ستارخان) سند خواستم که گفتند آقای “موسی حقانی” کارشناسی تاریخی ماست و این مسئله را تائید کردهاند و قرار شد سند ارائه دهند ولی در عمل اقدامی صورت نپذیرفت!
کارگردان پروژه صراحتاً اعلام کرده بودند که در این اثر به چهار سال آخر زندگی ستارخان خواهند پرداخت؛ چهار سالی که در صفحات تاریخی بسیار کمرنگ و یا به گفته دیگر گمشده است ولی در عمل حدود نصف سکانسهای سریال مربوط به دوران جنگهای ۱۱ ماهه تبریز در سالهای ۱۲۸۷و ۱۲۸۸ بود و از هزاران مجاهد همراه ستارخان فقط چند نفر محدود، باعملکری ضعیف نشان داده شد و از آنهمه پیروزیهای ستارخان در مقابل قوای دولتی، فقط شهادت مرحوم حسینخان باغبان، آنهم بهصورت داستانی خیالی منعکس گردید و یا شکست ستارخان در مأموریت اردبیل که دسیسهی از پیش تعریفشده مخبرالسلطنه بود نمایش داده شد.
درصورتیکه تاکتیکهای جنگی و پیروزیهای ستارخان در آن دوره، دوست و دشمن را وادار به تحسین کرده بود و نمایش مجاهدت و قهرمانی ستارخان ویارانش در آن نبردها تأثیر بسیار مطلوبی در بیننده ایجاد میکرد و میتوانست نتایج بسیار خوبی در پیش داشته باشد.
بدیهی است با بودجه محدودی که برای ساخت این مجموعه برای تهیهکننده در نظر گرفته شده، هیچ کارگردانی نمیتوانست آن صحنهها را نمایش دهد و این دینی است که بر گردن مسئولان سیما مانده است و امید است روزی تحقق یابد، با این وصف با توجه به محدودیتهای احتمالی موجود بهتر بود در این سریال به آن دوران تبریز هیچ پرداخت نمیشد.
مورد جالبتوجه دیگر ضعیف نشان دادن نقش ستارخان در مبارزات و صحنههای سریال بود و فقط گاهی با کالسکه رفته و به کارها نظارت داشت! ستارخانی که تیراندازی و اسبسواری او شهره عام بود یکبار در سریال تفنگ به دست و سوار بر اسب نشان داده نشد که یکی از مهمترین دلایل این کاستی، احتمالاً تفاوت ۳۰ساله سن بازیگر نقش ستارخان با سن ستارخان در آن زمان بوده است چراکه یک بازیگر ۷۰ ساله بهسختی میتواند نقش قهرمانی که دهه چهلم عمرش را بااقتدار سپری میکند بهخوبی ایفا کند؛ بنابراین نهضتی که قهرمان آن پیر و ضعیف نشان داده شود خود نهضت نیز در نظر مخاطب سست و ضعیف بهحساب خواهد آمد.
در مورد کالسکه سواری ستارخان توضیحات تکمیلی اینکه در منابع تاریخی مشهور است که ستارخان در شهر سوار کالسکه نمیشد و همهجا با اسب میرفت و فقط در مأموریت اردبیل و رفتن به تهران از کالسکه استفاده کرده بود. نکته دیگر، نشان دادن انگشترهای تزئینی در دستان ستارخان بود. فردی که از نوجوانی و جوانی دستانش دائماً با سنگ و خاک و اسب و تفنگ عجین بوده، هرگز به فکر انگشتر و تزئینات نمیتوانست باشد و عکسهای موجود از ستارخان مؤید این سخن است.
نکته دیگر کملطفی این سریال در مورد معرفی انجمن تبریز و افراد تشکیلدهندهی آن است که بسیار محدود و کمرنگ نشان دادهشده و معرفی فردی خیالی بنام یوسف خان (در صحنهای نیز یوسف اوغلی خطاب شد) باعث تعجب شد! فردی که گریمی بسیار شبیه به “حیدر خانعمو او غلو” با عملکردی شبیه “علی مسیو” داشت و یا نشان دادن جلال الملک در صدر میز جلسات بهعنوان رئیس انجمن از دیگر نکات عجیب سریال محسوب میشود.
درصورتیکه افراد مهم و مؤثر زیادی از تجار و روشنفکران و روحانیون تبریز عضو این انجمن بودند؛ شخصیتهایی مانند: علی مسیو، حاج علی دوا فروش، مهدی کوزه کانی، حاج رسول صدقیانی، سید حسن تقی زاده، علی خان تربیت، میرزا محمود اسکوئی و روحانیونی مانند ثقه الاسلام، شیخ سلیم، میرزا حسین واعظ، و دهها بزرگوار دیگر که نقشی از آنان در جلسات انجمن دیده نشد.
مورد بعدی ضعیف نشان دادن اقتدار ستارخان و انجمن در مورد بخشودن جاسوس کنسولگری روس بود؛ درصورتیکه با توجه به حساسیت و اهمیت کارهای انجمن و مرکز غیبی که شاخهای از آن به شمار میرفت، خطا و خیانت افراد آن قابلقبول و بخشش نبود و حتی یکبار از مشروطه خواهان به نام “یوسف خزدوز” که خود نیز عضو مرکز غیبی بود، به علت خطا و سرپیچی از دستورات و برخی عادات نکوهیده، محاکمه شده، به اعدام محکوم و کشته شد.
شجاعت و نترسی ستارخان زبانزد عام بود بطوریکه و دوست و دشمن آن را تحسین میکرد. وی هیچوقت از مرگ هراسی نداشت و میگفت هر گلولهای آدم را نمیکشد و اجل یکچیز دیگری است، با این حال در چند جای سریال وقتی صدای گلوله توپ شنیده میشد و یا وقتی از پشتبام خانه ای بهمنظور سوءقصد به سویش تیراندازی میکنند، ستارخان را در حالت ترسیده نشان میدهند و یا نشان دادن آببازی سردار با همسرش لب حوض بههیچعنوان قابلقبول نیست.
در روایتهای مختلف عکسالعملهای پهلوانانه ستارخان در مقابل سوءقصدهایی که برایش اتفاق افتاده بود بهمثابه روایتهای حماسی و نقلهای افتخارآمیز تعریفشده و در سینههای مردم به یادگار مانده است.
نکتهی دیگری که در این سریال جلب نظر میکند جواب دندانشکن ستارخان به پیشنهاد بیشرمانه “پاخیتانوف” سرکنسول روسیه بوده است. همانطور که میدانیم در این مورد، منابع تاریخی روایتهای متفاوتی نقل کردهاند ولی بهطورکلی میتوان آنها را در سه دیدگاه دستهبندی کرد:
دیدگاه نخست نگرشی اسلامی است؛ یعنی ستارخان در پاسخ به پیشنهاد پاخیتانوف مبنی بر نصب پرچم روسیه بر سردر خانهاش و تحتالحمایه قرار گرفتن زیر نظر دولت روسیه، گفته است: “من میخواهم هفتکشور زیر پرچم اسلام و یا حضرت ابوالفضل و یا مولایمان علی (ع) باشد و شما به من پیشنهاد میکنید زیر پرچم بیگانه باشم؟! هیهات…) دیدگاه دوم، نگرشی ناسیونالیستی و اسلامی است؛ در این دیدگاه ستارخان در پاسخ گفته بود: “من میخواهم هفتکشور زیر پرچم اسلام و ایران باشد…” و دیدگاه سوم نیز نگرشی صرفاً ناسیونالیستی است؛ و طبق آن ستارخان در پاسخ گفته بود: “من میخواهم هفتدولت زیر پرچم ایران باشد…”
دیدگاه مورد سوم برای نخستین بار توسط “احمد کسروی” در کتابش نوشتهشده است. همانگونه که میدانیم، کسروی گرایش شدید ناسیونالیستی و ضد دینی داشت و بنیانگذار جنبشی باهدف ساختن یک هویت ایرانی سکولار بود و کارگردان و مشاور تاریخی سریال ستارخان نیز گفتهی کسروی را در این اثر منعکس کردهاند! درحالیکه ستارخان فردی معتقد و دیندار بوده و بارها گفته بود که با حکم علمای نجف وارد مبارزات شده است. او بااینکه فردی میهنپرست بود ولی با درایتی که داشت میدانست ایران آن زمان و دستنشاندههای بریتانیا و روسیه بهعنوان حاکمان وقت بهسختی قدرت ادارهی کشور خودشان را داشتند، چه رسد که هفتدولت را نیز زیر پرچم ایران دعوت کند!
مورد بعدی در این سریال، نمایش فردی بهعنوان جاسوس بنام صفر اف بود؛ درصورتیکه “صفر اف” نام شاعر و منتقد بنامی است که با چاپ روزنامه “آذربایجان” تأثیر بسیار مثبتی در انقلاب مشروطه داشت و انتخاب هم نام ایشان بهعنوان فردی با چهره منفی کج سلیقگی و نادرست بوده است. این نکته را من به کارگردان اعلام کرده بودم و پیشنهاد داده بودم نام دیگری با پسوند «اف» برای آن فرد انتخاب کنند که رعایت نشده است.
مورد بعدی در این سریال، انتخاب نام “ایراندخت” برای دختر نینا توسط ستارخان است. همانگونه که میدانیم، ایراندخت نام دختر زیبای احمدشاه بود که محمدرضا شاه پهلوی نیز عاشق او بود ولی چون از خانواده قاجار بود، رضاشاه با وصلت او و پسرش مخالفت کرده بود. حال، انتخاب این نام جای بحث و انتقاد دارد.
کارگردان سریال در مورد کارش گفته است که این سریال ۸۰ در صد عاشقانه و رمانتیک و ۲۰ درصد تاریخی است. ادعا دارد که وقایع تاریخی در دل داستان عاشقانه گنجاندهشده و داستان سریال زائیده ذهن اوست و مشاور فیلمنامه که خود نیز در نقش ستارخان بازی کرده اذعان کرده که اگر قرار باشد در سریال فقط تاریخ را نمایش بدهیم پس اینهمه کتاب تاریخی و درسی برای چه نوشته میشود و اعلام کرده که ستارخان ما واقعی نیست بلکه ستارخان نمایش و درام است .
بر اساس تصاویر موجود، ستارخان بهعنوان مرد جنگی، از انگشتر و تزئینات استفاده نمیکرد
مورد دیگر که پخش آن موجب خنده فراوان من گردیده، شاهنامهخوانی همسر ستارخان از روی کتاب و لذت بردن ستارخان بود. یعنی در آن دوران شاهنامه بهاندازهای چاپشده بود که در خانهها نیز موجود بود!
درحالیکه اشعار حماسی “میرزاعلی اکبر صابر” در دوران مشروطه ورد زبان مجاهدان و مردم بود و به قول ستارخان، شعرهای وی در مقابل دشمن بهقدر یک لشکر مجاهد تأثیر مثبت داشت.
با توجه به آنچه گفته شد، مسلماً سریال یادشده دارای نواقص و اشکالات زیادی داشته و قادر به انتقال بسیاری از مطالب به بیننده نیست اما مواردی که من با نگاهی غیرحرفهای در مطالب فوق ذکر کردم نیاز به موشکافی و علتیابی توسط منتقدان بیغرض دارد تا انشالله درآینده شاهد آثار بسیار بهتری از قهرمانان در رسانه ملی باشیم.
سخن پایانی اینکه بدیهی است، بزرگ مردانی مانند امیرکبیر و ستارخان و … از افتخارات ماندگار تاریخ ایران بوده و هیچ نیرویی نخواهد توانست عظمت آنان را خدشهدار نماید و تلاشهای مذبوحانه در این میان نیز بیهوده بوده و آب در هاون کوبیدن است.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
سامی سردار ملی/ نوادهی ستارخان