تناقضگویی و آشفته نگاریهای روزنامه ایران؛
تاریخنگاری شوونیسم فارس و تهدید جغرافیای تاریخی آزربایجان
روزنامه ایران در شماره 5 دی خود با درج مقالهای با عنوان «آذربایجان، ایران کوچک» به بررسی جغرافیای قومی آذربایجان به قلم حجت یحیی پور پرداخت. نویسنده در این مقاله تلاش کرده است بهزعم خودش با اتکا به منابع تاریخی بیان کند که آزربایجان در ابتدا سکونتگاه ارامنه بوده،

روزنامه ایران در شماره ۵ دی خود با درج مقالهای با عنوان «آذربایجان، ایران کوچک» به بررسی جغرافیای قومی آذربایجان به قلم حجت یحیی پور پرداخت. نویسنده در این مقاله تلاش کرده است بهزعم خودش با اتکا به منابع تاریخی بیان کند که آزربایجان در ابتدا سکونتگاه ارامنه بوده، پس از آنان اکراد ساکنان این منطقه میشوند و سپس فارسها که با هجوم نیروهای مغول به این منطقه زبان آنان به «ترکی مغولی» تغییر پیدا میکند.
به گزارش آرازنیوز به نقل اؤیرنجی سسی در بخش اول این مقاله حضور ارامنه در آزربایجان بررسی میشود و نویسنده عنوان میکند بخش عظیمی از این منطقه را مسیحیان تشکیل میدادند. باید پرسید دو فاکتور ترک و مسیحیت یا ترک و مسلمان نمیتوانند در یک قالب جایگیرند؟ اگر فاکتور دین در میان ساکنین آن زمان آزربایجان مسحیت بود پس چرا فاکتور زبان غایب است؟ یکی در آن زمان یک فرد نمیتوانست هم مسیحی باشد و هم ترک؟ چیزی کی هنوز هم در غرب آزربایجان جنوبی وجود دارد و ترکهایی با دین مسحیت و یهودی در شهر اورمیه در حال زندگی هستند که نمونه بارز آن را میتوان آشیق یوسف اوحانس عنوان کرد. نمونه دیگر از ترکهای مسیحی را میتوان ترکهای قاقائوز عنوان کرد که در حال حاضر در منطقه بالکان و کشور مولداوی در حال زندگی هستند.
در بخش دوم این مقاله کردها بهعنوان اصلیترین و پرجمعیتترین گروه ساکن آزربایجان مطرح میشوند که این موضوع نیز بهزعم نویسنده با اتکا به منابع تاریخی اثبات میشود. وجود یک گروه کوچک در یک جغرافیای پهناور هرگز نمیتواند ملاکی برای ادعای مالکیت بر آن جغرافیا باشد حالآنکه در اسناد تاریخی همین نوشته نیز عنوانشده که اکراد بهصورت پراکنده در آزربایجان حضور داشتند و احمد بن یحیی بلاذری در نوشته خود از کلمه مفرد «مرزبان» استفاده میکند که در این نوشته هویت وی نیز نامشخص است. این تئوری در حالی مطرح میشود که در حال و پس از تغییر گسترده اسامی ترکی به فارسی در منطقه کردستان هنوز هم روستاهای بسیاری در استانهای کردستان و کرمانشاه نام ترکی دارند.
نویسنده در پایان این بخش خود نیز اعتراف میکند که بار معنایی عبارت «کرد» و کاربرد تاریخی آن در مورد اقوام کوچنشین در اقصی نقاط ایران با خصوصیات قومی و فرهنگی متنوع، متفاوت است و تحقیقات گستردهتری را در مورد مفهوم این عبارت طلب میکند. با اتکا به این موضوع باید در اصل نوشته احمد بن یحیی بلاذری شک کرد که وی کردها را قصد میکند یا به تعبیر نویسنده اقوام کوچ رو را.
اما در بخش پایانی این نوشته موضوع تغییر زبان ساکنان آزربایجان از فارسی پهلوی به «ترکی مغولی» موردبحث قرار میگیرد و یک موضوع پرتناقض مطرح میشود. تناقض اول اینکه زبان یا لهجهای به نام «ترکی مغولی» وجود ندارد و هیچگاه زبان مغولها ترکی نبوده است. اگر فرض کنیم که این تحمیل زبان صورت گرفته چرا فاعلان این عمل بجای تحمیل زبان مغولی زبان ترکی را به مردم منطقه تحمیل کردهاند که خود نیز نمیتوانستند بدان تکلم کنند. در باب همین موضوع حسن راشدی نویسنده و تاریخپژوه آزربایجانی در مقالهی «تفکر شوونیستی و عقبمانده، ایران را نابود میکند» عنوان میکند:
مدعیان تحمیل شدن زبان ترکی بهوسیله سلاطین ترک بر مردم آذربایجان را بیشتر بر حکومت سلجوقیان نسبت میدهند و این در حالی است که سلجوقیان اولین بار و در سال ۴۲۹ هجری قمری شهر نیشابور سپس در سال ۴۳۳ شهرری و در سالهای بعد اصفهان را پایتخت دائمی خود قرار دادند و هیچکدام از شهرهای مشهور آذربایجان چون اردبیل، تبریز، اورمیه، زنجان و مراغه در طول حکومت ۱۶۰ ساله سلجوقیان پایتخت این امپراتوری نبوده است.
حال معلوم نیست که این معما را چگونه باید حل کرد که چرا سلجوقیان زبان ترکی خود را بر زیر پای خود یعنی بر مردم پایتختهای خود تحمیل نکردند که دائماً با آنها در مراوده و گفتگو بودند ولی این زبان را بر مردم آذربایجان که فاصله زیادی هم با پایتخت خود داشتند تحمیل کردند و چرا زبان مردم نیشابور، اصفهان و شهرری ترکی نشد ولی زبان مردم آذربایجان ترکی شد؟»
نویسنده تاریخ حضور ترکان در آزربایجان را اواخر قرن پنجم هجری بیان میکند اما این در حالی است که پیش از آن حکومت ترک غزنویان با پادشاهی سلطان محمود غزنوی در ایران و آزربایجان برپا بود.
باید پرسید مقالاتی ازایندست که تناقض در آن موج میزند با چه اهداف و نیاتی در روزنامهی ایران که ارگان رسمی دولت است به چاپ میرسد؟ و در بازخواستهای ملت آزربایجان مسئولین امر چرخهی تکراری «توهین و عذرخواهی» فعال میکنند. پس از اعتراض گسترده فعالین آزربایجانی به این روزنامه کانال تلگرامی این روزنامه با انتشار مطلبی ضمن عذرخواهی عنوان میکند: «آنچه در مقاله وارده مزبور آمده مقصودی غیر از اثبات این واقعیت تاریخی نداشته است اگرچه در پرداخت و تنظیم عبارات، مرتکب نقصها و لغزشهایی شده که چهبسا به بروز سوءتفاهمهایی منجر شود. بخشی از نقدهای محققان و مورخان بر مقاله مذکور هماینک روی سایت روزنامه و نیز کانال تلگرامی «ایران» قابلمطالعه است.» تفسیر این روند چیزی نیست جز عذر بدتر از گناه.