چرا میر هاشم دوهچی نمیتوانست مشروطهخواه بماند؟
میر هاشم دوهچی و افرادی همچون وی، مقام و جایگاه خودشان مهمتر از پیشرفت جنبش یا نهضتی است که درراه آن تلاش میکنند. مشروطهخواهی یا مخالفت وی با آن ریشه در خودمحوری و جاهطلبیاش داشت. چون در کسوت مشروطهخواهی نتوانست به جایگاهی برسد، جامه ضدیت پوشید. سرنوشت وی درراه مخالفت با مشروطیت مشخص است. اگر وی در جمع مشروطهخواهان به جایگاهی که میخواست میرسید، بازهم میتوانست مشروطهخواه بماند؟
چرا میر هاشم دوهچی نمیتوانست مشروطهخواه بماند؟-برگرفته از وب سایت اؤیرنجی سسی
میر هاشم دوهچی و افرادی همچون وی، مقام و جایگاه خودشان مهمتر از پیشرفت جنبش یا نهضتی است که درراه آن تلاش میکنند. مشروطهخواهی یا مخالفت وی با آن ریشه در خودمحوری و جاهطلبیاش داشت. چون در کسوت مشروطهخواهی نتوانست به جایگاهی برسد، جامه ضدیت پوشید.
سرنوشت وی درراه مخالفت با مشروطیت مشخص است. اگر وی در جمع مشروطهخواهان به جایگاهی که میخواست میرسید، بازهم میتوانست مشروطهخواه بماند؟
میر هاشم دوهچی که از نخستین قیامکنندگان تبریز و پیشنهاددهندگان بستنشینی در کنسولخانه انگلیس بود، «از کوتاهاندیشی جنبش را که نتیجه کوششهای صدها مردان میبود پدید آورد خود میشمرد» و به دنبال فرمانبری عوام و خواص از خود بود. وی با سوءاستفاده از پیشگام شدنش «به آرزوی سروری افتاده و به همگی چیرگی مینمود… هر زمان که میآمد گروهی از سیدها و جوانان دوهچی را با تپانچهها به کمر، پیش و پس خود میانداخت و چنان راه میرفت که تو گفتی بگلر بیگی است».
چنین شخصی جایی در بین مشروطهخواهان، که خواستار برقراری قانون و عدالتخانه بودند، نداشت چه برسد به اینکه مقامی مافوق همه داشته باشد. بین مشروطهخواهی و شخصیت میر هاشم تناقضی ماهیتی وجود داشت. مردم محوری با خودمحوری سازگاری ندارد.
اگرهم چنین شخصی به جایگاهی که خود متصور بود میرسید بهراحتی میتوانست مشروطه را در برابر پیشنهادهای بهتر معامله نماید. چراکه خودش را فعال مایشاع میدانست و دیگران را فرمانبر. آنقدر بهتنهایی و بیاعتنا به سایر پیشگامان مشروطه در تبریز، به دیدار ولیعهد و کنسول انگلیس رفت تا اینکه شایعه شد وی قول برچیدن اسباب مشروطه را داده و گفته است: «همان کس که شتر را بالای پشتبام برده خودش هم میتواند پایین بیاورد».
درحرکت ملی آزربایجان نیز هستند کسانی که چنین روحیاتی دارند. همینکه احساس میکنند کسی یا حزبی از آنان پیش افتاده است از هر راهی برای بیاثر کردن نفوذ ایشان بهره میگیرند. شاید دستشان نرسد که با چماقدار و تپانچه کش در خیابانهای آزربایجان جنوبی به مانور بپردازند اما رفتار رسانهای آنها بهخوبی روحیه قلدری و بیاخلاقیشان را نمایش میدهد.
اگر روزی این افراد در سایه چنین رفتارهایشان درحرکت ملی منزوی شوند چه خواهند کرد؟ آیا همچون دوهچی به مخالفت نخواهند خواست؟
میر هاشم نیز نهتنها به نصایح بزرگان شهر گوش نمیداد بلکه نصیحت کنندگان را به باد کتک گرفته و هتاکی میکرد. هرچند که مردم و انجمن تبریز در برابر گردنکشی و یکهتازی او ایستاده وی را از شهر بیرون کردند، اما پس از مدتی دوباره به تبریز آمد و «انجمن اسلامی»، محلی برای تجمع مخالفان مشروطه، را در محله دوهچی بنیان نهاد.
دوهچی که جز خود را نمیپذیرفت، خیلی زود متوجه میشود که نه مشروطه بلکه ضدیت با مشروطه، آن نردبانی است که میتواند او را به خواستههایش برساند. زمانی که مجلس مشروطه در تهران به توپ بسته شد و تبریز به هواخواهی از مشروطه بر خواست، «انجمن اسلامی» خسارات سنگینی به مشروطهخواهان و مبارزان آزربایجانی وارد ساخت.
دوران مبارزه برای احقاق حقوق آزربایجان جنوبی و ملت تورک ساکن در جغرافیای ایران، موقعیت خوبی است تا مردم و فعالان روحیات و منش بازیگران این مبارزه را بدانند. در این مبارزه با میر هاشم دوهچی ها نمیتوان هم پیمان شد.
پی نوشت: جملات داخل گیومه از کتاب «تاریخ مشروطه ایران» نوشته احمد کسروی نقل شده است.