مذاکره نتانیاهو با خامنهای- زهیر قصیباتی
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسراییل تنها یک «حاضر نامریی» در مذاکرات ژنو نیست، بلکه مشخص شده که وی مهمترین مذاکرهکننده با دشمنی است که ظرف چند سال گذشته خواستار محو اسراییل بوده است. دشمنی که شمشیر تحریمها، آن را به واقعگرایی و «نرمش قهرمانانه» رساند، همانطور که نظام سوریه نیز تسلیم شده و سلاح شیمیایی خود را تحویل داد.
در محاسبات و اهداف اسراییل، ایران نیز باید زانو بزند و این امر نباید در چند بیانیه رسمی حاوی پیام حسن نیت به غرب خلاصه شود تا در مقابل نقشی در پروندههای پیچیده منطقه به ایران داده شود. حقیقت این است که نتانیاهو اشتباه نکرد وقتی چند بار تکرار کرد که تیغ تحریمها شریانهای اصلی اقتصاد ایران را قطع کرده است. اگر چنین نبود، علی خامنهای به «نرمش قهرمانانه» پناه نمیبرد و با اروپا و «شیطان بزرگ» وارد مذاکره نمیشد.
حتی اگر ایران به صحت وقوع هولوکاست اعتراف کرده و دست دوستی به شیطان بدهد، برای خامنهای چیزی تغییر نمیکند. سوال این است که چرا چندین سال به تهدید و وعدههای تو خالی سپری شد و ملت ایران از استقرار اقتصادی و معیشتی محروم شدند؟ سوال بعدی که ایجاد میشود اینکه چه اتفاقی میافتد اگر حسن روحانی راه و روش محمد خاتمی را تکرار کند که با لودهگریهای احمدینژاد محو شد؟
تصویر مذاکرات ژنو بر سر پرونده هستهای ایران، عادی نیست. تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی تهران و واشنگتن نیز از ناز و عشوه میان طرفین فراتر رفته است. ایران تلاش میکند تا اوباما را با وعده «جاودان شدن نامش در تاریخ آمریکا» اغوا کرده و از تحریمها علیه خود بکاهد. لندن در این بین سریعتر از واشنگتن حرکت کرده و روابط دیپلماتیک خود با تهران را برقرار کرد.
این تنها نتانیاهو است که جلوی قطار «رفع تحریمها» را گرفته، در شرایطی که روحانی با دقت مراقب است که نتانیاهو مانع از حل و فصل با غرب نشود. به همین دلیل هیات ایرانی در ژنو تلاش داشت مذاکرات را بسیار محرمانه به جلو ببرد.
جالب اینکه محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران نیز علیرغم کمردرد شدیدش به ژنو رفت. گویی با این کار میخواست پیغامی به تندروهای ایران بدهد که مجازاتهای دردناک اعمال شده علیه ایران، ستون فقرات اقتصاد کشور را شکسته و تحریمها رفع نمیشوند مگر اینکه عقبنشینیهای دردناکی نیز صورت بگیرد.
چه نتانیاهو فشار بیاورد یا نه، غرب از خواسته نخست خود مبنی بر توقف غنیسازی بیست درصدی اورانیوم توسط ایران دست بر نمیدارد چرا که این نوع از غنیسازی به ایران امکان تولید بمب هستهای را میدهد. در مقابل هنوز هم نمیتوانیم پیشبینی کنیم که غرب چقدر آمادگی دارد تا توافق در مورد پرونده هستهای ایران را به مجموعهای از توافقات در مورد امنیت منطقهای یا تقسیم نقشها در سایه بهار عربی ربط دهد. چنین داد و ستدی مطلوب ایران است اما سوال اینجاست که کشورهای بزرگ چه اندازه مایل هستند تا نقش یک کشور بزرگ منطقهای را در مقابله با جنگهای طایفهای ـ مذهبی و مبارزه با تروریسم جدی تلقی کنند.
در حالی که برخی اروپاییها نسبت به نیت واقعی ایران بیاعتماد بوده و در قدرت خامنهای برای تبدیل سپاه پاسداران به یک نیروی سازنده ـ به خصوص پس از نقش منفی آن در سوریه و عراق ـ تردید دارند، با اسراییل همراهی میکنند که از روند سریع بهبود رابطه آمریکا با ایران نگران است؛ ایرانی که برای نزدیک به دو دهه «پدرخوانده تروریسم جهانی» یا «دروازبان محور شرارت» بود.
هر چند که جمهوری اسلامی سوار قطار بهبود رابطه با «شیطان بزرگ» شده، ولی مشخص است که تلاش دارد از سوریه درس بگیرد و به جای مذاکره برای کاهش غنیسازی به تنهایی یا از بین بردن تاسیسات هستهای، تلاش دارد تا وارد باشگاه هستهای مسالمتآمیز شده و به اسراییل اجازه ندهد تا تنها قدرت یکهتاز منطقه در سایه بهار عربی و فروپاشی کشورهای عربی و ارتشهای آن باشد.
در ژنو، ایران سعی دارد تا با غرب اعتمادسازی کند، همان کاری که سوریه با اسراییل در جولان کرد. بدین ترتیب، غرب به این نتیجه میرسد که میتواند به «محور شرارت منطقهای» اعتماد کند، اگر با آن به توافقی برسد. اسراییل و ایران در حال مسابقه برای تقسیم نقش منطقهای هستند در وضعیتی که کل منطقه در آتش بهار عربی میسوزد.
* از: زهیر قصیباتی / در: الحیات / مترجم: علی مهتدی ـ ایران در جهان