رهبر جمهورى اسلامى و کوبیدن بر طبل اشتباهات گذشته- مهدی ساوالان پور
رهبر جمهورى اسلامى در تازه ترین سخنرانى خود بر ادامه مسیر انقلاب همانند سی و چند سال اخیر تاکید کرده و گفته است “جهتگیریهای صحیح انقلاب و کشور براساس قرائت معتبر امام، در همه زمینه ها مشخص است و نیازی به بررسی مجدد جهت گیریها نیست.”
خواست دموکراسی و آزادیهای فردی و اجتماعی از دیر زمان خواست ملت ایران بوده و ردپای این خواسته را میتوان از دوران مشروطه تا کنون در خیزشهای مردمی در جامعه ایران به خوبی مشاهده کرد.
در اتفاقات و وقایع قبل از سال ۵۷ حتی آن بخش از جامعه که از رفاه کامل نیز برخوردار بودند به دلیل طلب دموکراسی از حکومت، حضور فعالی داشتند و جایگاه آیتالله خمینی در راس هرم اعتراضات مردم به دلیل دادن شعارهای آرمانگرایی و ایجاد دموکراسی از سوی وی بود که با اقبال عمومی جامعه مواجه شد.
سوالی که اکنون مطرح میشود این است که با پیروزی انقلاب اسلامی آن شعارها و وعدههای داده شده کجارفت؟ آرمانها و خواستهای مردمی که برای تحقق آن دست به انقلاب زدند به راحتی از سوی حکومت اسلامی به فراموشی سپرده شد و فریادهای اعتراضی همانند اعدامهای سالهای ۶۶ و ۶۷ به شدیدترین وجهی خاموش گردید و تبدیل به لکه ننگی همیشگی در تاریخ حاکمیت ولی فقیه گردید یا سرکوب مردم معترضی که پس از انتخابات ۸۸ خواستار پس گیری رای خود بودند در کجای آرمانهای انقلاب اسلامی میگنجید که امروز رهبر ایران از میراث به جای مانده آیتالله خمینی صحبت میکند و انرا فصل الخطاب حاکمیت اسلامی نام میبرد.
چندین سال است که به واسطه یکهتازیها و تقابل با جامعه جهانی در بحث هستهای شیرازه اقتصاد کشور از هم پاشیده است و هیچ دولت یا راهکاری برای حل آثار مخرب و فلج کننده آن وجود ندارد، زیرا خواست رهبر و سیاستهای تبیین شده از سوی وی اجازه این کار را نمیدهد.
چه حکمت و چه مصلحتی در فعالیتهای هستهای وجود دارد که این مساله تماما در هالهای از نگاه امنیتی و اطلاعاتی فرو رفته به گونهای که هیچ کس حق ندارد کلامی مغایر با سیاستهای آقای خامنه ای بر زبان آورد و آن را نقد کند؟
امروز با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نشانههای امیدوار کنندهای از سوی مجامع بینالمللی به ویژه آمریکا ارسال شده است و در انتظار رویکردی مثبت از جانب حاکمیت ایران هستند تا برای حل مشکلات و مسائل فی مابین اقدام شود، اما آقای خامنهای به راحتی این مساله را بیان میکند که حاضر به مذاکره نیست و آنرا مخالف منافع نظام میداند.
در طول مدت پس از انقلاب تا کنون سیاستها و نظام تدبیر تبیین شده از سوی رهبران همواره به عنوان دکترین حاکمیت در مسائل سیاسی اقتصادی اجتماعی و… به عنوان اصلی ترین مرجع برای حاکمیت ایران بیان شده که تخطی از آن امکان پذیر نیست و فرمایشات آنان به عنوان فصل الخطاب سرنوشت مردم ایران دانسته شده است، سیاستهایی که تا به امروز جز افول جایگاه ایران در جوامع بین المللی و حقوق بشری، اقتصاد آشفته، ناهنجاریهای اجتماعی شدید و از بین بردن آزادیهای فردی ارمغان دیگری برای ایرانیان به همراه نداشته است و امروز هم اقتدارگرایان به رهبری ولایت مطلقه فقیه حاکم بر ایران بر همان روند تاکید میکنند.
امروز بر اساس همان نظام تدبیر مشخص شده از سوی حاکمیت مشاهده میکنیم که قوای سه گانه کشور به جای اینکه موانع موجود را در بحث مدیریت کلان حل کنند و یار یکدیگر باشند بیشتر باعث ایجاد مشکل برای هم میشوند و وجود نهادهای نظارتی بسیار که همگی زیر مجموعه رهبری هستند بر مشکلات ایجاد شده دامن میزنند.
سیاستهای اقتصادی در کشور ما همواره در گرو سیاستهای سیاسی کشور برخاسته از نگاه حاکمیتی به مسائل بوده است در حالیکه باید قبول کرد که اقداماتی نظیر تزریق پول و اعتبار دیگر نمیتواند اقتصاد آشفته ناشی از تحریمها را به تکاپو وادار کند، برای داشتن اقتصادی پویا در ابتدا میباید به دنبال ثبات سیاسی و عملکرد نظام برای حل مساله هستهای و به دنبال آن برداشت تحریم ها رفت و تا بتوان اقتصاد کشور را از شرایط کنونی نجات بخشید.
اما متاسفانه سکانداران اقتصاد کشور که برخی از آنها به خوبی زوایای کار را میشناسند و خود صاحب نظر هستند، تاسی از سیاستهای انقباضی حاکمیت که خواست رهبر است را بر واقعیات علم اقتصاد ارجح میدانند، اما رهبر انقلاب هم بدون آنکه ذرهای از این مساله اطلاع داشته باشد سیاستهای نظام را مشخص کرده به گونه ای که کسی حق دخالت در امور را خارج از نظر ایشان ندارد.
نظام جمهوری اسلامی در طول حیات خود ظرفیتهای حاکمیتی خود را به خوبی نشان داده است و به نظر میرسد چیز دیگری برای عرضه ندارد و تنها بر داشتههای گذشته خود متکی است و با عملکرد رهبر خود مطمئنا دیگر نخواهد توانست محصول جدیدی را در جهت رفاه مردم به بار بیاورد.
این در حالی است که همگان به این مساله اذعان دارند که سیاستهای تبیین شده از ابتدای انقلاب ۵۷ به وسیله آیتالله خمینی و ادامه دهنده آن رهبر کنونی انقلاب، تاریخ مصرفشان گذشته است و برای بازگشت به نظلم عقلانی باید اقدامات اساسی صورت گیرد.
اما در این میان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ که با شعار بازگشت عقلانیت از سوی حسن روحانی و با اقبال مردم به وی به انجام رسید بار دیگر نشان داد ملت ایران از یکه تازی و خودکامگی حاکمیت به تنگ آمده و خواستار تغییر در تمام عرصههای مدیریتی کشور است که چند سالی است تنها بر پایه دروغ و صحنه سازی بر پا شده است.
در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد آقای خامنهای به خوبی این پیام را به همگان رسانیده است که هرچند فردی معتدل با خواست مردم بر کرسی ریاست جمهوری کشور تکیه زده است، اما باز هم اوست که راهکارها را مشخص میکند و حسن روحانی نمیتواند در مسائل کلان تصمیم گیرنده باشد و تنها باید بر اساس سیاستهای کلی نظام حرکت کند، اما رییس جمهور منتخب باید بداند که خواست مردم او را به این نقطه رسانیده و نزدیک بودن با مردم است که میتواند او را در انجام ماموریت خود موفق کند.