تنها ائتنیکی که در ایران انکار میشود ترکها هستند
ایران مامن بسیاری از نژادها و ملتهاست. ملتهایی که نتوانسته اند تا کنون اراده جمعی خود را در یک سازمان سیاسی همچون دولت معطوف سازند. عربها و کردها و بلوچها و البته ترکها در ایران از دولت محلی و یا ملی برخوردار نیستند. البته ائتنیکهای مختلفی در جغرافیای ایران زندگی میکنند از جمله گیلکها و ترکهای قشقایی و ترکهای خراسان و غیره که پرجمعیتترین و تاثیرگذارترین ائتنیکها در ایران ترکها و کردها، عربها و بلوچها هستند که همواره در طول تاریخ معاصر مبارزاتی برای ایجاد دولت در خاک خود به پیش برده اند.
کردها و ترکها در بحبوحه جنگ جهانی و در سالهای ۱۳۲۴ همزمان با استقرار ارتش بلشویکی شوروی سابق و در اثنای تغییر حکومت از پهلوی اول به دوم تحت فعالیت سازمان فرقه دموکرات و حزب دموکرات در آزربایجان و کردستان دولت های ملی ایجاد گشت. هم اکنون نیز تلاش برای برقراری دولت در خاک ملتهای غیر فارس در ایران ادامه دارد و احزاب و تشکیلاتهایی در این راستا تلاش می کنند.
دولت ملی چه در قالب سیستم فدرال یا سیستم خودمختاری و یا مستقل به عنوان سازمان سیاسی قدرتمند منافع ملی گروه ملی غیر فارس را میتواند مدافعه نماید و از آن حراست کند. اصولا برقراری دولت در مناطق غیرفارس تداخل منافع را بین دولت مرکزی و اندیشه تمامیت خواهی و تمامیت ارضی ایران با طرفداران حقوق ملی و مذهبی ملل غیر فارس وارد می کند که سبب مبارزه و خشونت در داخل کشور میگردد.
بی شک برقرار گشتن دولتهای ملی در مناطق غیرفارس ایران از قدرت دولت مرکزی خواهد کاست و در جهان سیاست هیچ قدرت سیاسی حاضر نیست تا منافع و قدرت خویش را بدون اجبار تقسیم کند. بدین صورت همواره در بسیاری از کشورها حتی در کشورهای اروپایی نیز این مشکل وجود داشته و امروزه نیز وجود دارد. دولت های مرکزی کشورهایی چون اسپانیا و فرانسه قصد ندارند با طرفداران استقلال بخشهایی از کشورشان مصالحه نمایند. در نمونه رفراندوم استقلال اسکاتلند از بریتانیا نیز باید گفت که بریتانیا حاصل قرارداد سال ۱۸۰۱ میلادی است که طبق آن پادشاهی های ایرلند و اسکاتلند و انگلیس به هم پیوستند و بعد از آن نیز دولتهای ملی در سرزمینهای ایرلند و اسکاتلند برقرار بوده است.
در ایران اما این مسئله به شکل دیگری است و در حالی که فضای سیاسی کشور در تاریخ معاصر نتوانسته است دموکراسی ر استشمام کند و این با اندیشه هایی چون آریایی گری که قلب ایدئولوژیکی «سیستم سیاسی» کشور بعد از بروی کار آمدن رژیم پهلوی به حساب می آید موجد بوجود آمدن فضای به شدت تبعیض آمیز نابرابر شده است.
با این همه در فضای کنونی جمهوری اسلامی نیز که حتی بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی نیز اذعان داشته اند که برخی سیاستهای دوران پهلوی در کشور تداوم داشته است، وضعیت حقوقی ملل غیر فارس در بدترین وضعیت قرار دارد. نبود دموکراسی در فضای سیاسی کشور و نبود ساختار سیاسی که بتوان حقوق ملل غیر فارس را از راهکارهای سیاسی و بروکراتیک مطالبه کرد، در اغلب مواقع جنبشهای ملی در سرزمین های غیر فارس را به سوی مبارزات انقلابی کشانده است.
با تمام این مسائل کار برای ملت آزربایجان سخت تر از سایر ملل است زیرا در ایران بعد از غلبه اندیشه آریایی گری موجودیت ملت ترک در آزربایجان بالکل نفی و انکار می گردد . هویت جدیدی بر پایه اندیشه های آریایی گری با عنوان آذری به ترک های آزربایجان تقدیم می گردد. معمار اصلی چنین سیاستی میرزا فتحعلی آخوندزاده یکی از روشنفکران آزربایجانی بود. آخوندزاده، با تاسی از دیدگاه خاورشناسان مبنی بر برتری نژاد آریایی، امپراتوریهای پیش از اسلام ایران را بهعنوان جامعهٔ آرمانی مطرح کرد که با اشاعه اسلام توسط اعراب به قهقرا رفت.
جالب اینجاست که آریایی گری توسط خود ترکهای آزربایجان در ایران مطرح شد و کسانی چون احمد کسروی نقش بزرگی در هویت بخشیدن به ملتی که از آن برخاسته بودند کردند تا بدین صورت ایران بتواند مرزهای خود را همانطور که بود حفظ کند. کردها و عربها و بلوچها و دیگر ملل غیرفارس با هویت حقیقی خود شناخته می شوند ولی تنها ملتی که در ایران انکار می گردد ترک ها هستند که به آنها نام و هویت آذری اطلاق می گردد. همین انکار هویت بود که امروزه شعارهایی چون «هارای هارای من تورکم» از سوی ملت آزربایجان در قالب حرکت ملی آزربایجان مطرح میشود که نشانگر واکنش به این انکار هویت است.