کار تشکیلاتی و ضرورت آن در حرکت ملی آذربایجان- یاشار آزاد
مقدمه/متشکل شدن برای مبارزه در حرکت ملی آذربایجان مسئله ای است که نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت و کندو کاو موشکافانه ای در مورد آن نداشت .
اینکه مفهوم متشکل شدن چیست ؟ و این امر ضروری است یا نه ؟ و آیا فوایدش بر معایبش می چربرد؟ و اینکه چگونه باید متشکل شویم ؟ و چه عاملهایی سبب شده است که ما ضرورت وجود تشکیلاتهای سیاسی را آنچنانچه باید وشاید در حرکت احساس نکنیم ؟ و نیز چه عاملهای بازدارنده ای باعث شده است نیازهایمان بصورت منطقی اولویت بندی نشود ؟ و ساماندهی چه کاستی هایی در رابطه با تقویت و ایجاد تشکیلاتهای مقتدر دست خودمان است؟ و سوالاتی از این دست انگیزه نوشتن این نوشته بوده است. سوالاتی که به آنها پاسخی شفاف و صریح داده نشده است در این نوشته سعی می شود که به سوالات مطرح شده در سطور بالا پاسخهایی در حد توان ارائه شود و علاوه بر تاکید بر ضرورت وجودی تشکیلاتها، عوامل بازدارنده در خصوص کار تشکیلاتی در سه بخش طبقه بندی شده است . باشد که باب این مسئله در بین فعالین حرکت ملی باز شود و نکته نظرات فعالین راهگشای نیازمندیهای حرکت ملی آذربایجان شود.
تعریف سازمان
ماکس وبر برای نخستین بار توانست، سازمان را از سایر نهادهای اجتماعی تفکیک کند. به گفته وی” سازمان یک رابطه اجتماعی است که طبق مقررات به افراد خارجی اجازه ورود نمی دهد . دستورات برای عملیات به وسیله افراد خاصی که عهده دار این وظیفه هستند و در راس سازمان قرار دارند اعمال می شود.”
در تعریفی دیگر استیفن رابینز معتقد است ” سازمان پدیده ای اجتماعی به شمار می آید که به صورت هماهنگ و دارای حدود ثغور نسبتا مشخص بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند.”
تعریف کار سیستماتیک
می توان کار تشکیلاتی را بدین صورت تعریف کرد ” کار سیستماتیک به اعمالی گفته می شود که بصورت مداوم و منظم و با وجود ساختار و چهارچوبی مدون و مشخص و با عنایت به لزوم تقسیم کار برای نیل به اهدافی مشخص و مدونی انجام می پذیرد”
تفاوت کار محفلی با کار تشکیلاتی
شاید هزاران جلسه و محفل در طول عمر حرکت ملی برگزار شده و می شود اما این جلسات با محاسنی که دارند به نسبت تعداد زیاد جلسات نتوانسته اند کاربردی شوند و محصولاتی در خور این همه وقت و هزینه به بار بیاورند.به نظر میرسد علت چنین کارکرد ناموفقی در تعریف کار سیستماتیک نهفته است . زیرا محافل و جلسات بیشمار در حرکت ملی اغلب بصورت مداوم و منظم برگزار نمی شوند،همچنین جلسات دارای چهار چوبی مدون و مشخص نبوده و نیز تقسیم کاری صورت نگرفته است و از سویی اهداف حاضرین در جلسه با هم همگن نیست و اگر همگن هم باشد، مدون نبوده و بعضا با وجود همگن بودن اما مدون نبودن اهداف، جمع خود را همگن حس نمی کند.
ضرورتهای کار سیستمی
– استراتژی و تاکتیک مشخص
برای فهم بهتر این موضوع بایستی به فعالیت جلسات غیر تشکیلاتی (محافل) اشاره ای داشته باشیم. در محافل، اغلب انسانها یی با بستر فکری متفاوت حاضر می شوند و معمولا روی اصول معینی اشتراک ندارند و اگر اشتراکات افراد جلسه بیشتر هم باشد و روی اصول کلی توافق وجود داشته باشد بدلیل مدون نبودن مشاهده شده است که افراد با زاویه های مختلف یک چیز را بیان می کنند و سر آخر کار به مجادله می کشد گویی که با هم مخالف بوده اندزیرا خصیصه محافل چنین است و به گفته بزرگی آرزوها تا زمانی که نوشته نشود تبدیل به هدف نمی شوند و در همان حالت آرزو باقی می مانند.
تشکیلاتها برای بیان ضرورت وجودی خود مرامنامه ای دارند که استراتژی و تاکتیک مشخصی در آنها تدوین شده است بنابراین افراد بر اساس اهداف وابزاری مشترک دور هم جمع می شوند . اگر هدف تشکیلاتی، فدرالیسم در ایران باشد اعضای آن نمی توانند استقلال طلب باشند در حالیکه در محافل همه گونه گرایشی وجود داردوکمتر دیده شده است که این جلسات به کار عملی موفق منتهی شود . این بدان معنا نیست که گرایشات مختلف نباید با هم تعامل داشته باشند بلکه بدان معنا ست که مواضع هر گرایشی بایستی مشخص و مدون باشد.
– جلوگیری از اصطکاک کاذب بین نیروهای حرکت
اصطکاک بین نیروهای فکری همیشه وجود داشته وخواهد داشت واین امریست اجتناب ناپذیر؛ اما به سبب نبود فضای آزاد سیاسی در ایران نتوانسته ایم تجربه ای در این رابطه داشته باشیم. فعالین سیستماتیک بعلت رقابت دائمی در تشکیلات خود و نیز با تشکیلاتهای رقیب به محیط پر اصطکاک عادت کرده و آنرا اجتناب ناپذیر و نرمال می دانند در حالیکه افراد غیر تشکیلاتی بر غیر عادی و غیر طبیعی بودن اصطکاک باور دارندو معتقدند چون هدفمان آذربایجان است نباید اختلافی وجود داشته باشد اما در شکل اصولی این فضای پر تنش آنچه ضروری است حفظ اخلاق سیاسی است. بعضا اصطکاکهایی کاذب و بی خودی بوجود می آید که یکی از نتایج کار محفلی است . محافل موجبات رشد روحیه منیت و به طبع آن اصطکاک کاذب را فراهم می آورند. در جلسات محفلی بیشتر شاهد آن هستیم که فعالان بیشتر به دنبال موارد اختلافشان با سایر افراد هستند تا موارد اشتراکشان و در مطرح کردن مسائل به دنبال مخالف می گردند تا موافق.
-شخصیت حقوقی و شخصیت حقیقی
جذب منابع مالی و منافع سیاسی بدون وجود تشکیلاتها میسر نمی شود. مراکز قدرت، کمک های مالی و سیاسی خود را نه به اشخاص بلکه بیشتر به سازمانها وتشکیلاتها به سبب داشتن شخصیت حقوقیشان ارائه می دهند.
از طرفی تشکیلاتها به سبب داشتن شخصیتی حقوقی و پاسخگو بودن به عملکرد خود ، مسائل را با دقت بیشتری سبک و سنگین می کنند و مواضع خود را اعلام می کنند در حالیکه افراد در مقابل مواضع و عملکرد خود چندان پاسخگو نیستند .بیانیه ها، بیان دیدگاهها و فعالیتهای تشکیلاتها مانند شمشیر دو لبه ای است که می تواند به سود و زیان تشکیلاتها در نزد افکار عمومی تمام شود حال اینکه اشخاص می توانند نظرات و عملکرد خود را در زمانهای کوتاه تغییر دهند. اصولا هیچ کس نمی تواند اشخاص غیر تشکیلاتی را به پاسخگو بودن در مقابل عملکردشان وادار کند وبیشترافراد حقیقی از تبعات اعمال خود در امان هستند.
– تقسیم کار و تخصصی شدن امور
یکی ازمهمترین مزیتهای کار تشکیلاتی نسبت به کار غیر تشکیلاتی تقسیم کار وتخصصی شدن امور است . تقسیم کار مقوله ای است که با نام اقتصاد دان قرن هیجدهم « آدام اسمیت » گره خورده است. وی با مراجعه به کارگاه سازندگان سنجاق که در آنجا افراد به تنهایی کلیه مراحل کارسنجاق سازی را انجام می دادند مدعی این موضوع شد که به شیوه تقسیم کار می توان راندمان و کیفیت تولید را بالا برد . وی با ایجاد یک خط تولید کمیت و کیفیت و نیز سرعت تولید محصول را بالا برد. افراد که به تنهایی می توانستند 20 عدد سنجاق در هر روز تولید کنند با کار گروهی 10 نفره که هر یک در یکی از زمینه های ساخت سنجاق مشغول به کار شده بودند ، توانستند در هر روز 4800 عدد سنجاق تولید کنند . ویثابت کرد که تقسیم کار و تخصصی شدن به طور گسترده ای بهره وری فردی و گروهی را افزایش می دهد . و همچنین به کارگران کمک می کند در کارمشخص خود سرعت و مهارت پیدا کنند.
تا دیروز به سبب کمی تعداد فعالین مجبور بودیم از خود بپرسیم که حرکت چه نیاز دارد تا خودمان را برای برآورده کردن آن نیاز،سازگار کنیم ولی امروز که تعداد فعالین ملی زیاد شده است بایستی بپرسیم ما نسبت به توانایی هایمان چه می توانیم برای حرکت انجام دهیم . تا دیروز یک فعال ملی اگر لازم بود دیوار بنویسد ،اعلامیه پخش کند ، سی دی میکس کند و خیلی کارهای دیگر ، خود را با این کارها منطبق می کرد و هیچ یک از کارها بصورت حرفه ای انجام نمی شد و همیشه نقصانهایی بوده و هست. اگر میخواهیم عملکرمان و محصولات عرضه شده ، قابل قبول باشد لازم است تخصص داشته باشیم . انجام عمل بدون عنایت به تقسیم کار، علاوه بر هزینه ائتلاف وقت و دیگر هزینه ها نتیجه ای رضایت بخش در خور هزینه ها نخواهد داشت . برای توضیح بهتر موضوع انتشار یک نشریه را مورد بررسی قرار می دهیم.انتشار نشریه مستلزم داشتن ابزاری است که بتواند بارعایت اصول کار مطبوعاتی مخاطبان خود راجذب کند . برای نشریه ای افرادی را لازم داریم که تخصص در همان کار را داشته باشند بعنوان مثال صفحه آرا ، عکاس ، خبرنگار ، مفسر ، مدیر مسئول و … ما تا دیروز تمامی کارها را بدون تقسیم کار انجام می دادیم.کمی تعداد فعالین و عدم اعتقاد به تقسیم کار موجبات چنین رویه ای را فراهم می کرداما آنچه به نظر میرسد این است که ما بایستی به کارایی تقسیم کار ایمان داشته باشیم وبهتر است برای جا انداختن این مقوله وتخصصی شدن از خود و دوستان بپرسیم در حرکت ملی چه تخصصی داریم؟ و اگر جوابی برای سوالمان نداشتیم با توجه به استعداد و تجاربمان به دنبال تخصصی بگردیم که در آن متبحر شویم. ضعف تشکیلاتهایمان در باب تقسیم کار در ادامه خواهد آمد.
– نمونه های تاریخی
شهید پیشه وری با داشتن علم و تجربه تشکیلاتی قبل از ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان توانست با رهبری سیستماتیک خود حاکمیت آذربایجان را به خود آذربایجانیها برساند. پیشه وری با عملکرد خود قسمتی از تاریخ آذربایجان را رقم زد که بعد از 66 سال در حسرت چنین روزهایی هستیم و این نائلیت ها میسر نمی شد مگر با کارسیستماتیک پیشه وری. 50 سال بعد از پیشه وری حرکتی در آذربایجان با همراهی نخبگان بوجود آمد که رهبری آنرا دکتر چهرگانی بدست گرفت که تجربه تشکیلاتی نداشت. اگر چهرگانی فردی به مثابه پیشه وری بود، امروز چه شرایطی داشتیم ؟ اگر ارگانیزه و سازماندهی کردن نیروها درست صورت می گرفت امروز فعالینی که به آنتی تشکیلاتی معروف هستند را داشتیم ؟ فعالینی که تجربه ناموفق متشکل شدن را درشروع موج جدید بیداری ملی (15سال اخیر) تجربه کرده اند، متشکل شدن را به سبب وجود پیشینه ناموفق آن ، قبول ندارند و در حرف وعمل در مقابل چنین گفتمانی می ایستند.
کشتار فجیع و گسترده نخبگان این ملت که در سال 1325 صورت گرفت، آذربایجان را تهی از طیف پیشرو و نخبه کرد . کشتار بیش از سی هزار نفری این ملت بیشتر متوجه افراد دگر اندیش بود و عامه ملت را در بر نمی گرفت این در حالیست که حزب دمکرات کردستان همزمان با این کشتار فقط تعدادی کمتر از انگشتان دست را از دست داد و چنین شد که امروز حزب دمکرات کردستان حزب اول کردستان ایران است و ما هنوز بر سر ضرورت وجودی تشکیلاتها بحث می کنیم. متاسفانه بعد از فرقه دمکرات آذربایجان وقلع وقم نخبگان این ملت و نیز سرکوب هر چه بیشتر حاکمیت فاشیستی فارس نتوانسته ایم قد علم کنیم و اگر آذربایجانی ها در دوره پهلوی هم کار تشکیلاتی انجام داده اند آذربایجان محور نبوده است.در چنین فضایی ما بایستی با نسل جوان و بی تجربه خود استراتژیی را پی ریزی می کردیم که راستی و چپی نباشدواین کار مشکلی بود زیرا آذربایجانی هایی که کار تشکیلاتی کرده بودند و به فوت وفن این کار بلد بودند آذربایجان محور نبودند .
تداوم داشتن و نیز طیف وسیعی از افراد را در بر گرفتن از ویژگیهای جنبش شناخته می شود . جنبش ملی آذربایجان در مقایسه با جنبش سبز از پایگاه مردمی بالایی برخوردار است . دلیل بر این مدعا استفاده از استادیومهای ورزشی برای تداوم حرکت اعتراضیمان می باشد که نشان می دهد جنبش ما بخش اعظمی از ملت آذربایجان را در دایره نفوذ خود دارد اماجنبش سبز با وجود تلاش فراوان نتوانست اعتراضات خود را در استادیوم دنبال کند . سوالی که مطرح می شود این است که اگر جنبش سبز پایگاه مردمیی چون جنبش ما داشت با وجود تشکیلاتها ، ابزارهای رسانه ای و کادرهای مجرب سیاسی چه موفقیتهایی می توانست کسب کند؟ ویا اگر ما تشکیلاتهایی مقتدر ، ابزارهای رسانه ای و نیز کادر مجرب داشتیم چه می توانستیم به دست بیاوریم ؟ به نظر میرسد جواب سوالات مشخص باشد آنها پایگاه مردمی ندارند و ما تشکیلاتهای مقتدر. باید به خاطر داشته باشیم که با کار محفلی کدخدایی روستایی به خود آذربایجانی ها نخواهد رسید چه رسد به حاکمیت بر کل آذربایجان.
عوامل بازدارنده کار تشکیلاتی
1- سرکوب حاکمیت
دکتر بشریه رفتار حاکمان را به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در شکل گیری فرهنگ سیاسی می داند و چنین استدلال می کند در هر جامعه و در هر عصری فرهنگ سیاسی تحت تاثیر رسوبات ایدئولوژی طبقات حاکم قرار دارد . در جوامعی که افراد حاکم، محوراصلی زندگی سیاسی هستند و گروهها و نهادهای تهدید کننده ی قدرت وجود ندارند، این تاثیر بیشتر و مستقیم تر است. به طور کلی در ساخت سیاسی توتالیتر، دولت به زوایای زندگی عامه رخنه کرده و جامعه مدنی را ویران می سازد چرا که دولت توتالیتر نیازمند جامعه توده ای است و عملا آنرا ایجاد می کند تا برای تقویت سلطه خود فضای روابط میان انسانها را از میان بر دارد.
آنچه بیش از همه عوامل سبب جلوگیری از ایجاد نهادهای اجتماعی و سیاسی غیر حاکمیتی در چهارچوب ایران بوده است بدون شک انحصار طلبی حاکمیت قبل و بعد از اول انقلاب 57 بوده است. ساختاری که در فرانسه از زبان آیت الله خمینی ترسیم شد ساختاری مانند جمهوری فرانسه بود و در اوایل عمر جمهوری اسلامی گروهها و احزاب مختلفی را در بر می گرفت اعم از حزب توده ، سازمان چریکهای فدایی خلق ، سازمان مجاهدین ،نهضت آزادی و جبهه ملی اما با گذشت مدت کمی انحصار طلبی سردمدارن حاکمیت ، دایره حاکمیت را به دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب تقلیل دادوبعد از حذف اصلاح طلبان اینک نوبت حذف بخشی از اصولگرایان است. حرکت ملی در شرایطی به حیات خود ادامه می دهد که دایره خودی ها در جمهوری اسلامی روز به روز کاهش می یابد و از طرفی حذف فیزیکی ،مهاجرت اجباری و نیز وادار به توبه کردن دگر اندیشان را در زیر شکنجه رامشاهده میکند.
جمهوری اسلامی با علم به کارایی کار تشکیلاتی با قصاوت تمام اقدام به حذف تشکیلاتهای مخالف سیاسی میکند . این سرکوب چنان رعب و وحشتی در بین افراد جامعه بوجود می آورد که نه تنها کار گروهی و تشکیلاتی بلکه کلمه “سیاسی ” نیز با القاعات رژیم ممنوع فرض می شود و دوری از سیاست در چنین فضایی یک ضرورتفرض می شود . پس از خرداد85 حرکت ملی تلنگری خورد و با آگاهی فعالان از پتانسیل موجود در اقشار ملت آذربایجان و قدرتی که ملت به نمایش گذاشت،فعالان را بیش از پیش به این فکر انداخت که جنبش ملی آذربایجان می بایست متشکل و سازماندهی شود.
2 – فرهنگ سیاسی
از آنجایی که فرهنگ سیاسی چگونگی ساخت سیاسی را رقم می زند بایستی به این مسئله توجه ویژه ای داشته باشیم . فرهنگ سیاسی حاکم بر ایران چگونه است؟ آیا ساختارهای حکومت های حاکم در ایران بطور طبیعی محصول فرهنگ سیاسی موجود در ایران بوده اند؟ یا بطور مصنوعی ایجاد شده اند؟ آیا تشکیلات گریزی و سیاست گریزی در حرکت ملی آذربایجان معلول فرهنگ سیاسی حاکم در بین ملت آذربایجان و نیز فعالین ملی است؟ چه مولفه هایی در این خصوص تاثیر داشته اند؟دکتر بشریه معتقد است ” فرهنگ سیاسی به طور خاص ، مجموعه ی نگرشها و ارزش ها و هنجارها درباره سیاست وقدرت است و راهنما و کنترل کننده رفتار سیاسی افراد هر جامعه محسوب می شود.” از بعد تاریخی دو نوع فرهنگ سیاسی عمده از دیدگاه سیاسی قابل تشخیص است ، یکیفرهنگ سیاسی پاتریمونیالیست(پدر سالار ، سلطانی ، سنتی)و دیگری فرهنگ سیاسی دمکراتیک. در فرهنگ سیاسی پاتریمونیالیستی، قدرت پدیده ای رمز آلود تلقی می شود. حاکم تافته ای جدا بافته و دارای خصلت قهرمانی به شمار می رود.در این فرهنگ برخورد عاطفی نسبت به قدرت وجود دارد که ناشی از تنش های درونی شخصیت افراد است که ریشه در بافت کلی جامعه پدر سالار دارد. در ساخت خانواده پدر سالار پرهیز از خشم پدر و کوشش برای جلب توجه او موجب پیدایش شخصیت اقتدار طلب می شود که خود لازمه نظام پاتریمونیالیستی است. سلطه جویی و تسلیم طلبی در عین حال ویژه گیهای اصلی ای نوع شخصیت است. یکی دیگر از ویژه گیهای این نوع فرهنگ این توقع است که گره همه مشکلات باید بوسیله نماد پدری حکومت باز شود.و به طور کلی مولفه عمده فرهنگ سیاسی پاتریمونیالیستی ساخت عمودی قدرت ، ارادت سالاری ، رازآلود بودن قدرت ، بدبینی سیاسی ، خشونت و عدم تساهل است؛ برعکس مولفه های عمده فرهنگ سیاسی دمکراتیک، ساخت افقی قدرت ، افسون زدایی از قدرت ، اعتماد سیاسی ، لیاقت سالاری ، عدم خشونت و حل مسالمت آمیز اختلافات و وجود تساهل و مدارا است.
فرهنگ سیاسی حاکم بر فعالین حرکت ملی را در شش بخش مورد بررسی قرار می دهیم و سعی می شود به گفتمانهای رایج در حرکت ملی در این خصوص پرداخته شود.
2- 1- رواج گفتمان غیر تشکیاتی
متاسفانه دربخشی از حرکت ملی گفتمانی شکل گرفته که ضد تشکیلاتی است . بعضا مشاهده می کنیم بعضی از فعالین در گفتار خود بر ضرورت وجود تشکیلاتها تاکید می کنند اما در عمل مبارزه غیر تشکیلاتی را خودآگاه یا ناخودآگاه تبلیغ می کنند.آنچه معقول به نظر می رسد این است که کسیکه بر مبارزه سیستماتیک و تشکیلاتی باور دارد بایستی عضو یا سمپات تشکیلات بوده ویا خود تشکیلاتی را بنیان نهد . در غیر اینصورت در عمل مبارزه غیر تشکیلاتی را ترویج می کند و نمی توان به صرف گفتار افراد در مورد ضرورت مبارزه تشکیلاتی آن فرد را حامی و طرفدار مبارزه سیستماتیک قلمداد کرد. البته بنیان نهادن تشکیلات مستلزم آن است که اولا تشکیلات مورد تاسیس بایستی تفاوتهای اساسی با تشکیلاتها ی موجود داشته باشد یعنی این طور نباشد که مرامنامه دیگر تشکیلاتها بدون تفاوت اساسی کپی برداری شود ثانیا توانایی برپایی و اداره تشکیلات موجود باشد.
بعضی از موارد فعالینی بر بیفایده بودن کار تشکیلاتی تاکید می کنند و برای نمونه حرکت خمینی را در به پیروزی رساندن انقلاب 57 را بر می شمارند که بدون داشتن تشکیلات و سازماندهی خاصی توانست بر دیگر سازمانها و تشکیلاتهای با سابقه فائق آید و پیروز میدان باشد . در پاسخ چنین تحلیلی باید گفت که اولا مساجد و روحانیون بعنوان مکانها و کادرهای حرکت خمینی، ایفای نقشی شبیه به کار تشکیلاتی را عهده دار بودند و ثانیا کاریزمای خمینی چنان همهگیر بود که طوفان بوجود آمده از نا آگاهی مردم و کاریزمای خمینی توانست بر دیگر تشکیلاتهایی که پایگاه مردمی ندارند پیروز شود و درحالیکه امروز شرایط فرق کرده و رشد آگاهی عمومی و نبود فرد کاریزما ما را بسوی کار تشکیلاتی ترغیب می کند.
طیف دیگری از منتقدان مبارزه سیستماتیک بر بیفایده بودن این شیوه به سبب فضای امنیتی سنگینی که بر جامعه از سوی حاکمیت سرکوبگر اعمال می شود اشاره دارند. این دیدگاه با اینکه به درستی بر ترس حاکمیت و به طبع آن سرکوب مبارزان سیستماتیک از طرف دولت ایران اشاره دارد اما به نظر میرسد لازم است به سوالاتی چند جوابداده شود که آیا جمهوری اسلامی ویا هر طیف مرکز گرای دیگری تا زمانیکه بر اریکه قدرت هستند اجازه کار تشکیلاتی آذربایجان محور را به ما خواهد داد؟ وآیا باید منتظر اجازه حاکمیت بمانیم تا فضا را برایمان فراهم کند ؟ آیا آنوقت دیر نشده است ؟ آنچه مسلم است این است که هیچ چیزی در خلاء بوجود نمی آید و تشکیلات نیز به یکباره بوجود نخواهندآمد چنانچه سیر تکاملی گوناذ را در 7 سال اخیر شاهد هستیم .اگر حاکمیت مرکز گرا درآینده هم مجبور به قبول تشکیلاتی ایرانی _ آذربایجانی شود به سبب فشاری خواهد بود که تشکیلات ویا تشکیلاتهای صرفا آذربایجانی بر آن وارد میکنند . بهانه قرار دادن فضای سرکوب از طرف فعالین را می توان با بحث در مورد ضرورت تشکیلات ، بخوبی آشکار نمود. با کمی مباحثه با فعالان غیر تشکیلاتی متوجه می شویم که در پس گفتمان سرکوب حکومتی ، واقعیتی نهفته است که از عدم اعتقاد به ضرورت کار تشکیلاتی نشات می گیرد اما آنچه در ظاهر و ابتدای مباحثه مطرح می شود سرکوب حاکمیتی است . ما محکوم به کار تشکیلاتی هستیم و جز این چاره ای نداریم .
بعضا جملاتی در حرکت بیان می شود که متاسفانه تکثیر هم پیدا می کند که مانع کار تشکیلاتی است بعنوان مثال در محافل خصوصی جملاتی بر سر زبانها افتاده است که ” تشکیلاتها برای حرکت ملی چه کار کرده اند و افراد غیر تشکیلاتی موثرتر بوده اند” بیان این گونه جملات را از درک سطحی ،بی تجربه گی سیاسی و گاه منیت بیان کنندگان آن می توان متصور بود . در پاسخ به این طرز فکر باید گفت که تشکیلاتها نمی توانند بیلان کاری خود را فاش کنند زیرا دلایل امنیتی و تبعات افشاگری تشکیلاتها گریبان خود آنها را خواهد گرفت. بعضی از فعالین می خواهند بدانند که تشکیلاتها از چه راهی منابع مالی خود را تامین می کنند، شورای مرکزیشان چه کسانی هستند ، تعداد اعضایشان چقدر است ، چه عملیاتها یی داشته اند؟ و سوالاتی از این دست را مطرح می کنند سوالاتی که منطقی به نظر نمی رسد چراکه تشکیلاتی در این فضا و حتی در فضای آزاد وغیر امنیتی نمی تواند همه آنها را افشا کند . آنچه لازم است فعالین بدانند مرامنامه ، نظام نامه و خط فکری ، استراتژی و تاکتیک تشکیلاتها است نه تجسس در دیگربخشها. این سوالات از سوی فعالین غیر تشکیلاتی در حالی مطرح می شود که آنان بر وجود فضای امنیتی و بیفایده بودن کار تشکیلاتی اشاره دارند!!فعالان بایستی محدودیتهای موجود در جغرافیای ایران ، عمر کوتاه موج برخاسته اخیر (15 ساله) و از همه مهمتر محدودیتهای مالی را در نظر داشته باشند و از تشکیلاتها آنرا انتظار داشته باشند که مقدور باشد و گرنه طلب فعالیت آرمانی با وجود محدودیتهایی که خود بر آن واقفیم منطقی به نظر نمی رسد.فعالین ملی بجای استفاده از جمله معروف “تشکیلاتها چه کار کرده اند ” می توانند وبایستی بپرسند “من برای تشکیلاتهای آذربایجانی چه کار کرده ام”
2- 2-اولویت قرار دادن منافع تشکیلاتی نسبت به منافع ملی در مقاطع زمانی مختلف
یکی از مواردی که نیاز به بحث موشکافانه و توام با ظرافت دارد بحث اولویت قرار دادن منافع تشکیلاتی بر منافع ملی است که می توان گفت تا حدودی ریشه در واقعیت موجود بعضی از تشکیلاتها دارد .آنچه مسلم استما تشکیلات را برای آذربایجان می خواهیم نه آذربایجان را برای تشکیلاتمان . این نکته از آن جهت ظریف است که منافع ملی از طرف تشکیلاتهای موجود گاها متفاوت از همدیگر تعریف می شود. و این با درک ناپخته جوان بی تجربه سیاسی حرکتمان به اولویت قرار دادن منافع تشکیلات به منافع ملی تعبیر می شود. در بعضی از موارد موضع محافظه کارانه و یا سکوت تشکیلاتهای نوپا و متزلزل امروزی به سبب حفظ خود نباید تعبیر به اولویت دهی تشکیلات به منافع ملی تعبیر شود . اگر هم در موارد غیر قابل انکاری چنین کاری یعنی اولویت دادن منافع تشکیلاتی به منافع ملی محرز باشد باز نافی ضرورت وجود تشکیلاتها نیست ودر صورت تداوم چنین اولویت دهیی خود تشکیلات متضرر خواهد شد .
2- 3 – شخصیت پرستی بجای تشکیلات محوری
شخصیت پرستی در جامعه ما ریشه های دیرینه دارد. شخصیت پرستی از آنجایی که بار مسئولیت را از عموم ملت برداشته بر گردن شخص می نهد باب میل طرفداران این طرز فکر است زیرا بیشتر منتظر میماند که ببیند قهرمانش چه می کند و چه می گوید و این شنیدن صرف ، مسئولیت پذیر نبودن و زیر بار کار نرفتن کاری ساده و بی هزینه است.
فعالین سیاسی بخوبی بر این نکته واقفند که قدرت را قدرت کنترل می کند و با التماس نمی توان قدرتی را کنترل کرد و لازمه کنترل قدرت ، ساختاریست که آن را کنترل کند. در تاریخ هزاران نمونه انسانهای صادق و صالحی بوده اند که بواسطه قدرتگیری روحیه دمکراتی و مردم دوستی خود را از دست داده اند و مبلغان فرد مذکور در بیشتر موارد قربانیان اولیه این قدرتگیری بوده اند . واگذاری قدرت بدون قید وشرط بر فردی، ظلم به خود آن فرد نیز محسوب می شود زیرا او را در مسیری انداخته اند که ابتدای آن انسان دوستی و دمکراتی است و انتهای آن ظلم و دیکتاتوری .تشکیلاتها با داشتن نظام نامه ای مدون و با قابلیت اجرا می توانند سیستمی بوجود آورند که با داشتن کارایی لازم، افراد در آن ایفای نقش کنند و رقابتهای درون تشکیلاتی، سالم ماندن تشکیلات را فراهم آورد.
در برهه ای از حرکت 15 سالـۀ اخیر شخصیت پرستی تا بدانجا پیش رفت که به غیر از خود را تکفیر به عدم اعتقاد به مبانی حرکت می کردند و با شعارهای انحصار گرایانه ” ملی لیدر ، ملی بایراق و ملی دولت ” سعی در ایجاد فضایی داشتند که فعالین ملی راهی جز انتخاب این طرز فکر نداشته باشندوسر آخرچنین طرزفکری ،گریبان مبلغانش را هم گرفت . بال وپر دادن بیش از حد به رهبری بدون داشتن ابزار کنترل آن یعنی شورای مرکزی و کنگره باعث می شود که رهبری سایه سنگینی بر کل تشکیلات بیندازد و تشکیلات نتواند خود را از زیر این سایه برهاند.در حالیکه در شکل اصولی آن بایستی تشکیلات و اصول تشکیلاتی بر تمامی اجزاء تشکیلات حتی رهبری سایه بیفکند و در افکار عمومی بیشتر نام تشکیلات مطرح باشد تا رهبری آن . امروز نیز با درس نگرفتن از گذشته بیم آن می رود که فعالین نه دنبال کار سیستماتیک بلکه به دنبال فردی بعنوان لیدر، بی هیچ ابزار کنترلی باشند که آزموده را آزمودن خطا است.در نوشته های قبلی خود به ضرورت وجود رهبری در حرکت ملی اشاره کرده ام و بر این باورم که رهبریت بایستی همگیر باشد و با نبود فردی که این خصوصیت را داشته باشد ضروری به نظر میرسد که رهبریت گروهی و نه شبکه ای (رهبریت موجود)را بپذیریم که می تواند با هر عنوانی مثل پارلمان در تبعید ، دولت در تبعید ، شورای رهبری ، جبهه ملی و … با اصول تشکیلاتی فعالیت کند.
2- 4- داشتن روحیه منیت و رواج پوز مستقل بودن
منیت باعث می شود که فرد عضو یا سمپات تشکیلاتی نشود و اگر قابلیت تشکیل تشکیلاتی را نداشته باشد در حکم تخریبچی عمل می کندچنین کاراکتری روحیه تخریبش بر سازندگیش می چربد و این دردی است که درمانش مشکل می نماید همچنین فرد بیمار همه فعالیتهای مثبت تشکیلاتها را در خوشبینانه ترین حالت بایکوت می کند و فقط دنبال مچ گیری است. درلایه هایی از حرکت ملی مستقل بودن بعنوان یک ارزش به حساب می آید. مسئله استقلال فکری داشتن، مسئله ای متفاوت از مستقل بودن و عدم پذیرش ساز و کار تشکیلاتی در مبارزه است . آنچه مسلم است یک فعال سیاسی بایستی استقلال فکری داشته باشد و با ثبات فکریی که با مطالعه و تجربه در خود می آفریند تحت تاثیر القاعات و تحریکات قرار نگرفته تا از فریب و انحراف بدور باشد اما اینکه مستقل بدون به معنی عدم قبول کار سیستماتیک باشد در بعضی از موارد دلالت بر خود رایی و نداشتن روحیه تعامل است.
2- 5- سیاست گریزی و تعریف عامیانه از سیاست در بین فعالین ملی
سیاست چیست؟ سوالی که عوام در پاسخ آن این جملات و کلمات را برای راقم گفته اند”سیاسیت یعنی بی پدر و مادر ” “سیاست یعنی دروغ” ؟ ، “سیاست یعنی کوپویوغلولوق” ، ” سیاست یعنی فریب دادن ” و… حال باید ببینیم فعالان حرکت ملی در داخل چقدر تعریفشان از سیاست با تعریف کوچه بازاری تفاوت دارد ؟ و آیا توانسته اند خود را در حد فعال سیاسی بالا بکشند؟انتظار میرود عوام زدگی باعث نشود که فعالان مثل عوام سیاست را بد بدانند و از آن بگریزند. بعضا جملاتی از فعالان می شنویم که حیرت آور است برای مثال جملاتی چون ” آن طیف یا تشکیلات قدرت طلب است” البته که قدرت طلب باید باشد تشکیلات برای آن بوجود می آید که قدرت را در دست بگیرد زیرا بدون داشتن قدرت هیچ کاره خواهد بود. ویا جمله ای چون “ملت از ملتچی جلوتر است” این چطور می تواند اتفاق بیفتد! این دگر اندیشان و نخبگانند که توده را جهت دهی می کنند . روشنفکران افکار را ایجاد می کنند بعد آنها را در نزد توده ها تبلیغ می کنند و توده ها به تنهایی قادر به خلق افکار و اندیشه های نو نیستند. درست است که این تعبیری نخبه گرایانه است اما باید نسخه را برای شرایط جامعه خودمان بپچیم نه جوامع دیگر .
2 –6- گفتمانی بر علیه خود
در زمان خلافت علی (ع) گروهی بنام خوارج پیدا شدند که با شعار “لا حکم الا الله” معتقد بودند که حکومت و حکومت داری بیفایده است و معتقد بودند که قرآن، تمام مشکلاتشان را حل خواهد کرد و در محلی خارج از شهر ساکن شدند . به سبب هرج ومرج بوجود آمده ناشی از عدم وجود ساختار حکومتی با مشکلاتی روبه رو شدند . در اجماعی که با خود داشتند مسائلی مطرح شد که بر طبق موازین قرآن و دین بایستی بیت المال جمع شده و توزیع گردد ، در دعاوی کسانی باید باشند که حکم قرآن و خدا را جاری سازندو…. و با این اوصاف ناکار آمدی تئوریشان آشکار شد.
لنین آشکارا بیان می کرد که پس از انقلاب پرولتری دولت بی درنگ از بین می رود و دیکتاتوری پرولتاریا جانشین آن می شود . در عمل پس از انقلاب اکتبر ، دیکتاتوری پرولتاریا اگر هم وجود داشت بسرعت جای خود را به دیکتاتوری حزب داد . پس از پیروزی در جنگ داخلی ، اتحاد شوروی مسلما تمام ویژگیهای یک دولت بر حسب تعریف غیر مارکسیستی دارا بود. در سال 1921 لنین خود اتحاد شوروی را یک «دولت کارگری با تحریفات بوروکراتیک » توصیف کرد و بعدها استالین از این فراتر رفت و استدلال کرد که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی «گونه جدیدی از دولت» و نماینده تمام مردم است.
در حرکت ملی نیز گروهی بر کار تشکیلاتی ایمان ندارند و بر علیه آن سخنها که نمی رانند اما با این اوصاف دست به کار گروهی می زنند وبا راه اندازی وئبلاگودادن بیانیه کار شبهه سیستمی می کنند و …
3 – ضعف تشکیلاتها
3 – 1- عدم قابلیت و توان بسیج و تجهیز توده ها در راستای منافع و اهداف
قابلیت و توان بسیج و تجهیز توده ها در راستای منافع و اهداف یک گروه سیاسی ، منوط به درک و ارزیابی درست گروه از نیازهای مهم و روز توده هاست . هر جریان فکری و هر تشکیلاتی اگر از ملت فاصله بگیرد عاقبتش مشخص است آنچه در تاریخ احزاب ایران قابل مشاهده است فاصله تشکیلاتها با عامه مردم سبب عدم کارایی و قدرتگیری آنها شده است . متاسفانه با درس نگرفتن از تجربیات ،کاری را انجام می دهیم که اثر نا مطلوب آن درگذشته تجربه شده است . ما بیشتر حرف خودمان را می زنیم تا حرف عامه ملت را . اولین دغدغه ملتمان اقتصاد است ما در کدامین حرکت اعتراضیمان شعار اقتصادی داده ایم ؟ در این خصوص در مقاله ای بنام ” بحران اقتصادی و حرکت ملی” شعارهایی پیشنهاد شد که کمترین توجه ها را برانگیخت شعار هایی ملی واقتصادیی چون “فارسیستانا گئدنمریک * ایشسیزلییی چکنمریک ” ؛ “جان وئرنده باش اولدوق * پای بؤلنده یاد اولدوق” ؛ “فارسیستانا مهاجیرت تبعیضلرین ثبوتودور * بو تبعیضه مخالیفت ملتیمین حقوقودور ” و … تا زمانیکه دغدغه های ملتمان را در سرلوحه استراتژیمان قرار ندهیم محکوم به شکستیم . توهین به دین و قرآن و پیامبر مسائل ما را حل که نخواهد کرد بلکه مسئله را لاینحل خواهد نمود. آنچه مسلم است حرکت ما حرکتی ملی است و از تمامی اقشار را در بر دارد و نشان دادن حرکت به حرکتی ضد دینی کاری غیر واقعی و به دور از روحیه تکثر گرایی است .عدم انعکاس تصاویر بر پایی نماز که در مراسم ساوالان امسالبر پا شد کار پسندیده ای نبود، که توسط فعالین انجام شد.
3- 2 – آشنا نبودن با کار تشکیلاتی
به سبب جوانی حرکت و نبود تجربه تشکیلاتی، فعالین با کار تشکیلاتی بیگانه اند . با کمال تعجب در بین بعضی از منسوبین تشکیلاتها هم مشاهده می شود که خود فاجعه ای است. بعضی از قصور به سبب وجود جو سرکوب قابل توجیه است اما کار محفلی بنام کار تشکیلاتی هیچ گونه توجیهی ندارد. در تشکیلاتهای موجود مشاهده می شود که ابتدایی ترین و ضروری تریناصول سیستم یعنی تقسیم کار وجود ندارد و همه همکاره اند. تشکیلات یا سیستم در بطن خود تقسیم کار را به همراه دارد زیرا بدون تقسیم کار، سیستمی و تشکیلاتی وجود نخواهد داشت . اما متاسفانه هستند تشکیلاتهایی که نام تشکیلات را یدک می کشند ولی در عمل چندان تقسیم کاری نداشته اند . تشکیلاتها متشکل از نیروهای انسانیی هستند که باید باور به کار سیستمی داشته باشند وگرنه با کار محفلی و عملکردی به مثابه جریانات فکری نمی توان آنها را تشکیلات نامید. آیا این قصور خود به خود رفع خواهد شد یا بازنگری لازم است انجام پذیرد و همتی پیگیر را می طلبد؟ ایمان به ضرورت کار تشکیلاتی شرط لازم برای مبارزه تشکیلاتی است ولی کافی نیست باید شیوه عمل را نیز یاد بگیریم . بعضا اعضای تشکیلاتی سر خود و بدون هماهنگی تشکیلات فعالیت ملی (مفید یا غیر مفید) انجام می دهند که سر آخر به نام تشکیلات منسوبشان تمام می شود. لازم است کار تشکیلاتی نه به اندازه ای غیر منعطف باشد که اعضاء به مثابه روبات عمل کنند (مانند سازمان مجاهدین) و نه به اندازه ای منعطف باشند که کار به اصطلاح تشکیلاتیشان با کار محفلی فرقی نداشته باشد. با کمال تاسف مشاهده می شود که تشکیلاتها نمی توانند خود را خوب عرضه کنند و می دانیم عرضه با کیفیت تقاضا را در پی خواهد داشت . بی توجهی به حفظ پرستیژ و انعکاس ضعیف فعالیتهای تشکیلاتها را می توان با ذکر مشکلی از مشکلات موجود بیان کرد . تصاویر و ویدئو های مراسمات ، جلسات و گردهمایی ها و حرکتهای خیابانی حرکت بخصوص در خارج از ایران به اندازه ای بی کیفیت می باشد که جای هیچ توجیهی را باقی نمی گذارد از طرف دیگرنبود روزنامه ، هفته نامه و یا ماهنامه برای تشکیلاتها ضعف آشکاریست که در بیشتر تشکیلاتهای آذربایجانی قابل مشاهده است وقتی تشکیلاتها نتوانند خود را خوب عرضه کنند دوری از کار تشکیلاتی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
3 – 3 -بی توجهی به کادر سازی سیاسی و نبود آموزش
در این خصوص می توان گفت که کارنامه مان در حد صفر است.نبود کمیته آموزش در تشکیلاتها نشانه بی توجهی تشکیلاتها به این امر است و نبود کتابها و جزوات آموزشی برای اعضای تشکیلاتهای موجود ، خلاءی است که کاملا حس می شود. چگونه می شود تشکیلاتی بدون آموزش انتظار کارایی از اعضایش را داشته باشد. به نظر می رسد لازم است تشکیلاتها شعار “اول آموزش بعد کار” را به طور جدی در نظر داشته باشند. با کمال تعجب مشاهده می کنیم که بعضی ازمنسوبین تشکیلاتها اطلاعات کمی درباره مرامنامه و نظامنامه خود دارند و بدون هیچ آگاهی بخشی وارد تشکیلات شده اند.باز به مثال انتشار نشریه برمی گردیم برای فعالیتهایی که برای انتشار نشریه لازم است چه جزوه هایی تهیه کرده ایم . آموزش را می توان بنام تشکیلات نه فقط برای اعضاء بلکه برای تمامی فعالین در نظر گرفت . تهیه جزوات،(در سطح دنیای واقعی و مجازی)ارائه تکالیف و نیز ارزیابی از اعضاء می تواند راهکاری برای یادگیری کار تشکیلاتی و سیاسی باشد.
3-4- بی توجهی به عضو گیری و نحوه آن
عضو گیری برای تشکیلاتی بایستی دارای اصول مدونی باشد یعنی عضو طی مراحل خاصی بتواند عضو شود.عضو گیری در تشکیلاتهای موجود در حرکت ملی موفق نبوده است و درصد بالایی از فعالین را فعالین مستقل تشکیل می دهند. تشکیلاتهای موجود در حرکت ملی چهار شیوه مختلف برای عضو گیری دارند. نوع اول : تماس خود فعال با تشکیلات از طریق ایمیل و فضای مجازی صورت میگیرد و فرد درخواست عضویت می کند که بعد از تحقیق تشکیلات، فرد می تواند عضو آن تشکیلات بشود . نوع دوم : تماس تشکیلات با فرد بعد از گذراندن مرحله سمپاتی است که احتمال می رود فرد مذکور پیشنهاد عضویت را رد نکند و عضو تشکیلات شود. نوع سوم: ترکیبی از نوع اول و دوم است که افراد هم خود می توانند ابراز علاقه به عضویت کنند و هم تشکیلات این پیشنهاد را به فرد می دهد که معمولا با کمترین کنترلی فرد وارد تشکیلات می شود و بالاخره نوع چهارم که تماما در دنیای مجازی انجام می گیرد و می توان گفت که هیچ کنترلی برای آن وجود ندارد. آنچه به نظر می رسد این است که تشکیلاتها برای عضو گیری می بایستی طوری عمل کنند که بتوانند کارکردهای یک تشکیلات را بخوبی ایفا کنند و نحوه ورود اعضا به تشکیلات نباید موجبات رخنه غیر خودی ها را به دنبال داشته باشد.
چه باید بکنیم؟
نوشتن و گفتن از کاستی ها و ضرورتهای حرکت ملی آذربایجان کاری است آسان اما چگونگی پر کردن خلا های موجود و ارائه راهکار است که در حل مسئله کمکمان می کند. در این نوشته سه عامل باز دارنده یعنی 1- سرکوب حاکمیت 2- فرهنگ سیاسی 3 – ضعف تشکیلاتها بعنوان عوامل بازدارنده مطرح شده که بایستی در رفع موانع یاد شده همت کنیم. آنچه مشخص است در خصوص سرکوب حاکمیت چندان کاری از دستمان بر نمی آید اما در خصوص موارد 2 و 3 لازم است که یک بازنگری علمی و اساسی داشته باشیم.
منطقی آن است که اول درد را بشناسیم بعد در مقام درمان آن برآییم . آنچه در حرکت ملی در رابطه با موضوع بحثمان یعنی عدم وجود تشکیلاتهای مقتدر و تشکیلات گریزی مطرح می شود این است که بعضا بعضی از فعالین وجود تشکیلاتها را ضروری نمی دانند یعنی در همان مرحله تشخیص درد می مانند. در چنین حالتی طرفداران کار تشکیلاتی بایستی ضرورت این امر را باز گو کنند تانیاز مطرح شود و به دیگر سخن درد شناسایی شود . قسمت اعظمی از فعالین غیر تشکیلاتی بر ضرورت وجود تشکیلاتها باور دارند اما چگونگی دست یابی و ایجاد تشکیلاتها را نا ممکن و مشکل می دانند. به نظر میرسد بزرگی دایره نیاز در این طیف آنچنان بزرگ نیست که به دنبال راهکارهای ابداعی برای رفع این نقیصه باشند و پی چنین کاری را به تنشان بمالند. فعالان در این مرحله می توانند سمپاتی تشکیلاتهای مورد علاقه شان را بکنندکه گامی رو به جلو است . بعضا دیده شده است که سمپاتهای تشکیلاتی بیشتر از کادر آن تشکیلات موثر بوده اند.
سازمان وتشکیلات مجموعه ای از انسانها هستند که با هم برای رسیدن به اهدافی همکاری می کنند یعنی سرمایه و اساس کار هر تشکیلاتی نیروی انسانی موجود در آن تشکیلات خواهد بود . اگر سازمانی دیگر عناصر تشکیل دهنده خود را داشته باشد اما نیروی انسانی لازم را از نظر کمی وکیفی نداشته باشد ناکارآمد خواهد بود. فعالین منتقد تشکیلاتها بایستی به این مسئله توجه بیشتری بکنند که بدون پیوستن افراد به تشکیلاتها ، تشکیلاتها کارایی لازم را نخواهند داشت زیرا این افراد هستند که سازمان را تبدیل به نیرویی تاثیر گذار می کنند.تشکیلاتها نیز با یک بازنگری کلی در ساختار و شیوه عملشان بایستی شرایطی را فراهم آورند که جاذبه شان بیشتر از دافعه شان باشد.
” اوردا بیر یول وار اوزاقلاردا ، او یول بیزیم یولوموزدور دؤنمسه ک ده وارماساقدا او یول بیزیم یولوموزدور “
منابع :
– بشریه ، حسین ، «نهادهای سیاسی و توسعه سیاسی»
– علم ،محمد رضا « سهم فرهنگ سیاسی ایران در ناپایداری احزاب »
– راش ، مایکل « جامعه و سیاست»
– مقصوری ، مجتبی «تحولات سیاسی اجتماعی ایران از 1320 تا 1357»
– سیف قاضی، محمد رضا «اسرار محکمه قاضی محمد و یارانش»