اخبار تایید نشده از درگذشت مسعود بارزانی +سوابق و زندگینامه
برخی منابع خبری عراقی از مرگ مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان خبر دادند؛ اما این خبر هنوز تأیید نشده است.
چند سایت خبری عراقی و برخی سایتهای غیررسمی کردی از درگذشت رییس اقلیم کردستان خبر دادند. به نوشته این رسانه ها، «مسعود بارزانی» امشب به علت سکته مغزی، در یکی از بیمارستانهای اربیل فوت کرد. هنوز صحت این خبر به تأیید منابع رسمی نرسیده است.
مسعود بارزانی، (متولد ۱۹۴۶ در “مهاباد” ) رئیس اقلیم شمال عراق و رهبر حزب دموکرات کردستان عراق است. او پسر «ملا مصطفی بارزانی» است.
بارزانی کیست و چگونه به قدرت رسید
اقلیم شمال عراق از شرق به ایران، از غرب به سوریه و از شمال به ترکیه محدود میشود. به همین سبب از اهمیت مواصلاتی بالایی برخوردار است. این ناحیه در حال حاضر به صورت یک منطقه خودمختار در بخش شمالی عراق با مرکزیت اربیل اداره میشود.
جمعیت کردهای عراق نزدیک به ۵ میلیون نفر تخمین زده میشود که حدود ۱۹ درصد از مجموع جمعیت عراق را تشکیل میدهند. البته منطقه اقلیم شمال عراق دارای اقلیتهای ترک آزربایجانی، آشوری، کلدانی و عرب نیز هست. کردهای عراق برخلاف کردهای ترکیه که گویش کرمانجی دارند، به گویش های سورانی و بادیانی زبان کردی تکلم میکنند.
منطقه اقلیم شمال عراق متشکل از ۶ استان است که مهمترین آنان اربیل، سلیمانیه و دهوک هستند. این منطقه با وجود اکثریت قوم کرد، دارای دو دستگی قابل ملاحظهای است که بین کردهای سورانی و بادیانی شکل گرفته است. کردهای سورانی تحت نفوذ جناح طالبانی بوده و کردهای بادیانی توسط بارزانی و قبیله بارزان رهبری میشوند.
کردهای عراق، خودمختاری خود را مدیون جنگ ۱۹۹۱ میلادی خلیج فارس هستند؛ آنها در این سال توانستند با استفاده از وضع ممنوعیت پرواز در مدار بالای خط ۳۶ درجه حکومت خودمختار خود را ایجاد کنند. در سال ۲۰۰۵ میلادی کردها علاوه بر استقلال رسمی و تأسیس دولت خودمختار به ایفای نقش در نظام سیاسی عراق پرداختند.
آنها در حال حاضر سمت های ریاست جمهوری را توسط جلال طالبانی، وزارت خارجه را از طریق هوشیار زیباری و فرماندهی کل ارتش را بوسیله ژنرال زیباری در اختیار دارند. البته کردستان عراق هم اکنون اختلافات جدی نیز با دولت مرکزی بر سر مسائلی همچون ماجرای پناه دادن به طارق الهاشمی، حاکمیت بر کرکوک و همچنین قراردادهای خود با کشورهای خارجی، دارد.
قبیله بارزانی
بارزانیها ابتدا تحت الامر بهدینان بودند تا اینکه در قرن ۱۳ به ممالک مشایخ اهالی نقشبندیه کوچ کردند. کوچی که بعدها تبدیل به مهمترین علل تشکیل ایل بارزانی شد. جمعیت بارزانی که سالها در خدمت مولانا نقشبندی شهرزوری و خلفای پس از او بودند به مرور زمان توانستند خلافت قوم نقشبندیه را به وسیله شیخ تاج الدین بارزانی بدست آورند. شیخ بارزان نیز پس از مدتی در میان اکراد پیروانی یافت که این مسئله مسبب افزایش جمعیت ایل بارزانی شد.
به زودی ایل بارزان ناحیهای را به سیطره خود درآورده و قریه بارزان را پایهگذاری کردند. این قریه هم اکنون شهر کوچکی در استان اربیل است.
قرار گرفتن بارزان در سمت چپ رود زاب بزرگ رونق و توسعه آن را به هم راه داشت. از طرف دیگر هم مرز شدن بارزان از شمال با ترکیه و از شرق با ایران باعث شده است تا این منطقه موقعیت سوق الجیشی پیدا کند. به علاوه جغرافیای کوهستانی و صعب العبور بودن منطقه بارزان آن را به مرکز تقویت و توسعه روحیه قومیتگرایی و استقلالطلبی کردهای عراق تبدیل نموده است.
شروع فعالیتهای سیاسی بارزانیها
به تدریج تمامی مناطق کوهستانی شمال عراق که امروز “کردستان عراق” نامیده میشود به زیر پرچم بارزانی درآمدند. از این رو ایل بارزانی تبدیل به خطری بالقوّه برای امپراطوری عثمانی شد، خطری که در پی کشمکش با والیان عثمانی بالفعل شده و سالهای سال منطقه را دستخوش آشوب نمود.
بارزانیها تا اوایل قرن بیستم از نظر خارجیها بالاخص قدرتهای غربی بیاهمیت بودند، اما با آغاز فعالیتها برای بهرهبرداری از نفت منطقه کرکوک حساسیت کشورهای غربی به سمت آنان جلب شد. این کشورها مایل به تطمیع و آرام نگهداشتن آنها بودند تا حکومت عثمانی بتواند نفت مورد نظر ایشان را تامین کند.
از همان دوران بود که رهبران بارزانی با بهرهبرداری از نفوذ خود اولین قیامهای سازمانیافته کردی برای کسب قدرت و استقلال محلی را آغاز کردند. قیامی که حکومت عثمانی جواب آن را با مشت آهنین داد و برای سرکوب بارزانیها لشکری سهمگین گسیل داشت و پس از مدتی آنها را شکست داد.
اما با وجود این شکست بارزانیها به حملات پارتیزانی خود ادامه دادند و حکومت عثمانی را واداشتند که در سال ۱۳۲۷ شمسی، توسط ناظم پاشا، والی بغداد با بارزانیها صلحنامهای امضا کند. صلحنامهای که خود بارزانیها چندان به آن وفادار نماندند و با آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ میلادی و تا پایان آن، ۱۹۱۸ میلادی دست به شورشهای محلی زده و از فرستادن ایل مردان خود برای ارتش عثمانی و پرداخت مالیات سر باز زدند.
در این ایام رهبری ایل بارزانی را شیخ عبدالسلام دوم بر عهده داشت. او نیرومندترین رهبر بارزانیها بود. عبدالسلام کردها را ترغیب به قیام علیه والی موصل کرد اما حریف ارتش تا بن دندان مسلح عثمانی نشد و به ارومیه گریخت. پس از مدتی به عراق بازگشت تا فعالیت خود را مجدداً آغاز کند اما مدت زمانی نگذشت که دستگیر شده و حکّام عثمانی تصمیم گرفتند او را در ۱۳۳۲ شمسی به دار آویزند.
پس از مرگ عبدالسلام دوم برادر او شیخ احمد، رهبری بارزانیها را برعهده گرفت. او با توسعه نفوذ خود در بین نقشبندیان شمال عراق توانست اکراد عراق را با خود متحد کند.
با قتل حاکم انگلیسی آشوب تمام عراق را در بر گرفت. شیخ احمد، بارزانیها را برای حمله به شهر عمادیه رهبری کرد و توانست دامنه نفوذ خود را میان طوایف بیشتری گسترش داده و آنان را نسبت به تمرد از دستورات دولت مرکزی ترغیب کند.
شیخ احمد که از این اقدامات روحیه گرفته بود، در سال ۱۳۱۰ شمسی برای تصرف نره ریکان دست به یک یورش نظامی تمام عیار میزند، اما قبایل کرد که این اقدام او را زیادهخواهی تلقی میکنند در مقابلش میایستند. این مسئله موجب بروز اختلافات قومی گسترده در قبیله بارزانی می شود، بالاخص پس از آنکه شیخ کلحی از رؤسای قبیله، از شیخ احمد جدا میگردد. با تشدید این اختلافات حکومت عراق با تمام قوا به شهر بارزان و استحکامات نظامی بارزانیها حمله کرده و حتی خانه شیخ احمد را نیز به آتش کشیدند، هر چند که شیخ احمد جان به در میبرد.
با فرار شیخ احمد، دولت مرکزی در سال ۱۹۳۲ میلادی منطقه را به تصرف خود درآورد و شورشیان بارزانی را تا مرز ترکیه عقب راند، و به این ترتیب حاکمیت خود را در آن منطقه تثبیت کرد.
شیخ احمد نیز به ناچار به نیروهای ترکیه تسلیم شد و آنکارا نیز او را به ارزروم تبعید نمود.
پس از آن ایل بارزانی تا مدتی دوران سخت و توأم با آوارگی را تجربه کرد. پس از تبعید شیخ احمد، برادران او در مناطق مرزی ترکیه و عراق به طور پراکنده به رهبری ایل بارزان پرداختند تا اینکه با اعلام عفو عمومی بارزانی ها توسط دولت عراق در سال ۱۹۳۳میلادی، خود را تسلیم دولت مرکزی کردند و پس از آن به مناطق مختلف عراق تبعید شدند.
آوارگی برادران شیخ احمد هر چند برای مدتی بارزانی ها را به حاشیه راند اما به معنای مرگ سیاسی- نظامی آنان نبود. زیرا پس از مدتی بارزانی ها به رهبری ملا مصطفی بارزانی برادر شیخ احمد تبدیل به مهمترین قدرت کردی عراق شدند.
بسیاری از منتقدان چنین توصیفاتی را اسطوره سازی و افسانه پردازی می پندارند. برای مثال درباره سواد او و اینکه عنوان “ملا” از طرف روستائیان به وی داده شده و روی او مانده، گفته می شود که وی هرگز به مدرسه نرفته و در علوم دینی و طلبگی نیز دستی نداشته است. به علاوه برخی مفساد نظیر قاچاق مواد مخدر و انسان نیز به او نسبت داده شده که بارزانی ها این موارد را مطرح شده از سوی ضد کردها و مخالفان خود می دانند.
شروع مبارزات قوی ملا مصطفی به سال ۱۹۳۲ میلادی و دوران تبعیدش در سلیمانیه باز می گردد. او در سال ۱۹۴۳ همراه تعدادی از رهبران کرد فرار کرده و به بارزان رفت. سپس سلسله عملیات هایی نظامی از جنگ و گریزهای ایل مردان بارزان را آغاز نمود و نزدیک ۵۰ سال آن را ادامه داد.
ملا مصطفی با حمله به تأسیسات و کاروان های نظامی و انجام مبارزات پارتیزانی، بر دولت مرکزی فشار وارد کرده و سعی داشت تا با وادار کردن دولت مرکزی به مذاکره، به امتیاز گیری بپردازد.
- سرکوب ملامصطفی و آوارگی بارزانی ها
ملا مصطفی بارزانی به تدریج سایر طوایف کرد را با خود متحد ساخت و تاریخ کردستان عراق را در مسیری جدید قرار داد. او با بهره برداری از شرایط جنگ دوم جهانی و کاهش حمایت های انگلیس از دولت عراق، اقدامات خود را شدت بخشید و جنگ خونینی را با حکومت مرکزی عراق آغاز کرد اما با واکنش شدید دولت عراق سرکوب شد.
سرکوب بارزانی ها، ملا مصطفی را وا داشت که دستور به کوچ دسته جمعی سی و پنج هزار بارزانی در سال ۱۹۴۵ میلادی به خاک ایران دهد.
او آنان را در شهرهای اشنویه، نقده و مهاباد ساکن نمود؛ این مسئله موجب همراهی شورشیان کرد ایرانی به رهبری قاضی محمد با بارزانی ها گشت. نتیجه این همراهی بروز درگیری های نظامی بین بارزانی ها و ارتش ایران در منطقه کردستان ایران شد.
بارزانی ها تحت رهبری ملا مصطفی برای مدتی توانستند بر بخشی از مناطق کردستان ایران مسلط شوند، اما پس از چندی دولت مرکزی سپاه خود را به منطقه اعزام داشت و موجبات سقوط قاضی محمد و بازگشت بارزانی ها را به عراق فراهم نمود.
در سال ۱۹۴۶ میلادی و در ایام حضور ملا مصطفی در ایران “حزب دموکرات کردستان عراق” معروف به “پارتی” در عراق تأسیس و ملا مصطفی که در مهاباد به سر می برد، به عنوان اولین رهبر آن انتخاب شد.
شکست بارزانی باعث شد تا ملا مصطفی همراه بهترین ایل مردان خود یعنی پانصد تن از زبدگان پیشمرگ کرد به سوی اتحاد شوروی سابق فرار کند.
او مدت زیادی را در فرار از این منطقه به آن منطقه گذراند. با وقوع کودتای نظامی در عراق، سقوط پادشاهی و به قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم، عراق را بار دیگر هرج و مرج فرا گرفت و به این ترتیب زمینه بازگشت او مهیا شد.
ملا مصطفی از سال ۱۹۴۷ میلادی هم راستا با عملیات چریکی پراکنده، مذاکراتی را با دولت مرکزی آغاز کرد اما با بروز جنگ تمام عیار بین ایل مردان بارزانی و دولت عراق، مذاکرات به طور کامل به حاشیه رفت. در سال ۱۹۶۳ میلادی کودتای نظامی عبدالسلام عارف سبب سقوط رژیم عبدالکریم قاسم شد و بار دیگر بین بارزانی ها و دولت عراق آتش بس برقرار گشت.
آتش بس با دولت عارف بیش از دو ماه طول نکشید و از ژوئن سال ۱۹۶۳ میلادی، بارزانی¬ها به مدت پنج ماه جنگی تمام عیار را آغاز کردند. پس از پنج ماه دوباره آتش بس برقرار و مذاکره مجدداً آغاز شد.
این آتش بس بارزانی ها، اختلافاتی میان آنان و حزب دمکرات کردستان بوجود آورد. دولت عراق نیز با سوء استفاده از این اختلاف در سال ۱۹۶۵ میلادی جنگ شدیدی را علیه بارزانی ها آغاز کرد و باعث شد تا سایر طوایف کرد بارزانی ها را مسبب این جنگ دانسته و در نتیجه از حزب دموکرات کناره گیری کنند و رهبری انحصاری آن را به بارزانی واگذار نمایند.
از این رو بارزانی سیطره خود را بر حزب دموکرات کردستان گستراند و توانست پشتیبانی دولت ایران را برای خود بدست آورد. آنها از طریق حمایت¬های ایران موفق به پیروزی بر قوای دولت مرکزی شده و در سال ۱۹۶۶ میلادی آن را در به رسمیت شناختن بخشی از حقوق کردان مجاب کردند.
پس از مدتی عرصه سیاسی عراق دستخوش کودتاهای ناموفق شده و در نهایت صدام حسین قدرت را بدست گرفت. صدام در نخست برای تثبیت پایه های قدرت خود در سال ۱۹۷۰ میلادی دست به انعقاد معاهدهای پانزده مادهای با بارزانی ها زد. اما پس از چند ماه جنگی ۴ ساله را با بارزانی ها آغاز کرد و آنها که مورد حمایت ایران بودند، توانستند سرسختانه در مقابل ارتش بعثی بایستند.
در مارس سال ۱۹۷۵ میلادی پیمان الجزایر بین شاه ایران و صدام حسین در الجزایر منعقد شد؛ در این پیمان کردها نقش وجه المصالحه را بازی می کردند، چرا که پس از آن دولت ایران دست از حمایت های خود از آنها برداشت و از این رو ارتش صدام با اقتدار کامل بارزانی ها را تار و مار کرد.
ملا مصطفی پس از این شکست دیگر زمینه ای برای ادامه مبارزات مسلحانه خود نمی دید و چون از سلطه دولت صدام بر منطقه آگاه بود، همراه بخشی از ایل خود به عظیمیه کرج کوچ نمود و پس از مدتی نیز در سال ۱۳۵۸ به علت بیماری سرطان در امریکا فوت کرد.
در مجموع ملا مصطفی علی رغم کامیابی ها و ناکامی های خود موجب تشدید اختلافات درون قومی کردهای عراق و باعث دوری بخشی از طوایف کرد از بارزانی ها شد.
وی بخاطر نزدیک ساختن ایل خود به دولت شاهنشاهی ایران موجب شد تا سایر طوایف کُرد، ایل بارزان را “کُرد مماشاتی” بنامند؛ از سوی دیگر بارزانی ها هیچ گاه نتوانستند رابطه خوبی با احزاب کرد متمایل به کمونیسم داشته باشند. این اتفاقات به برخوردهای فیزیکی میان گروه های مسلح کرد و همچنین بروز اختلافات بین کردهای عراق با کردهای ترکیه و ایران منجر شد.
منتقدان ملا مصطفی وی را فردی قدرت طلب، تمامیت خواه و فرصت طلب می دانند. و درباره زندگی او موارد ضد و نقیض فراوانی وجود دارد، طرفداران او را تا حد یک رهبر آزادی خواه و بلکه برترین رهبر اکراد بالا می برند، و مخالفان و منتقدان، او را نه تنها فاقد این خصوصیت نداسته بلکه در مواردی خلاف تمام تصورات ساخته شده از وی سخن می گویند.
با مرگ ملا مصطفی مبارزه بر سرجانشینی او و به دست گرفتن رهبری قوم آغاز شد. بالاخص از آنجا که با انشعاب حزب دموکرات کردستان عراق در دوره حیات بارزانی به وسیله خارج شدن سامی عبدالرحمان و محمود عثمان، زمینه اختلاف درون قبیله ای از قبل پدید آمده بود.
اختلافات برای مدتی قبیله بارزانی را به دسته های کوچک و پراکنده تقسیم کرد. با این وجود بارزانی ها همچنان به زدوخورد با نیروهای دولتی ادامه می دادند و حتی توانستند پس از مدت کوتاهی در قالب دسته های بزرگتری گردهم آیند و به جنگ-های منظّم بپردازند.
اما بارزانی ها بیشتر از اینکه نگران جنگ با صدام باشند، نگران موقعیت سیاسی خود در داخل کردستان عراق بودند. در آوریل سال ۱۹۷۶ میلادی جلال طالبانی که از حزب دموکرات کردستان عراق جدا شده بود، تشکیلات سیاسی جدیدی را به نام «حزب میهنی کردستان » در دمشق تاسیس کرد و با شعار «خودمختاری برای کردستان، دموکراسی برای عراق» به یارگیری پرداخت.
قدرت گیری طالبانی تا حدی شدت یافت که در سال ۱۹۷۷ میلادی مقر حزب خود را از دمشق به سلیمانیه انتقال داد و همراه با اکراد سورانی زبان، مبارزه ای تمام قد را برای گرفتن کنترل کردستان عراق و کنار گذاشتن بارزانی ها آغاز کرد.
سلطه طلبی بارزانی پس از مدتی منجر به درگیری های مسلحانه میان بارزانی ها و هواداران طالبانی شده و ضربه ای مهلک بر حرکت کردستان عراق وارد ساخت.
مشکل ایل بارزانی محدود به نزاع با طرفداران طالبانی نبود بلکه اختلافات درون خانواده ی ملامصطفی به عنوان خانواده رهبر عشیره نیز خود مانعی جدی بر سر راه گسترش قدرت بارزانی ها بود. عبیداللّه پسر بزرگ ملامصطفی در دوران حیات پدر از بارزانی ها جدا شد و به دولت عراق پیوست تا جایی که به وزارت هم رسید.
پسر دیگر ملامصطفی، لقمان نیز قبیله خود را ترک کرد و مقیم بغداد شد تا در کنار دیگر برادر خود، صابر، زندگی مرفه اعطایی از سوی صدام را به جنگیدن برای عشیره ترجیح دهند. پس از مدتی معلوم شد شیخ عثمان، برادرزاده ی پر نفوذ ملامصطفی نیز به همراه برخی دیگر بستگان خود با حزب بعث همکاری داشته و به سمت های مهم دولتی رسیده اند.
یکی دیگر از مصائب بارزانی ها در این دوران قطع حمایت های ایران بود. دولت شاه که با صدام پیمان امضاء کرده بود، از میزان حمایت های خود از بارزانی ها به شدت کاسته و فعالیت های آنان بالاخص هسته مرکزی شان که در کرج سکونت داشتند را نیز محدود ساخته بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بارزانی های ساکن کرج آزادی عمل بیشتری یافتند.
آنها پس از آغاز جنگ بین ایران و عراق با نزدیک کردن خود به ایران توانستند تا حد زیادی خود را تسلیح کنند. تا جایی که پس از مدتی محمد خالد، یکی از برادرزادگان ملامصطفی در طول جنگ با بخشی از ایل مردان بارزانی که به «حزب اللّه کردستان» معروف بودند، با نیروهای عراقی جنگید و بخشی از شمال کردستان عراق را به تصرف درآورد.
- مسعود بارزانی، رهبر فعلی کردستان عراق
مسعود بارزانی که رهبری فعلی بارزانی ها را بر عهده دارد، پسر ملا مصطفی و داماد محمد خالد بود و با استفاده از نفوذ آنها پله های ترقی در حزب دموکرات و عشیره بارزان را با شتاب بیشتری پیمود.
مسعود بارزانی یکی از فرزندان ملا مصطفی است که از خردسالی در مبارزات بارزانی ها شرکت داشت و توانست در جوانی در زمره ی رهبران بارزانی قرار بگیرد.
او پس از مرگ پدرش توانست بخشی از قدرت ملامصطفی را به دست آورده و فرماندهی نظامی بخشی مهم از طایفه بارزانی را بر عهده گیرد.
مسعود بارزانی در سال ۱۹۸۷میلادی پس از مرگ برادرش ادریس، اداره امور سیاسی و مذاکرات خارجی بارزانی ها را نیز به دست گرفت و توانست رهبری بارزانی ها را تصاحب کند و اکنون نیز رهبر بلامنازع آنان است.
مسعود بارزانی متولد سال ۱۹۴۶ میلادی و زاده شهرستان مهاباد است.
پدر او، ملا مصطفی که مدت ها در ایران، عراق و ترکیه تحت تعقیب بود، برای مدتی به شوروی پناهنده شد. پس از آن مسعود خردسال همراه با دیگر اعضای خانواده به عراق رفت. برخی از اعضای خانواده بارزانی توسط دولت عراق بازداشت و سایرین تبعید شدند.
خانواده بارزانی پس از کودتای ۱۹۵۸میلادی عبدالکریم قاسم از تبعید و زندان آزاد شدند و در کنار ملا مصطفی که به عراق بازگشته بود، رهبری مبارزات بارزانی ها را بر عهده گرفتند.
در این زمان مسعود بارزانی نیز همراه پدر و برادرش ادریس بوده و به مبارزه می پرداخت تا جایی که دولت عراق در سال ۱۹۷۹ میلادی قصد جان او را کرد و ترور ناموفق وی در وین رخ داد.
مهمترین تحرکات مسعود بارزانی به دوران پس از انقلاب اسلامی باز می گردد؛ زمانی که او به ایران بازگشت و به نوعی رابط بارزانی ها با جمهوری اسلامی گردید.
به این ترتیب در آن دوران که در کردستان ایران، گروههای تجزیه طلب به حزب بعث کمک می کردند، بارزانی و حزب او یعنی دموکرات کردستان عراق، در کنار ایران ایستادند و حتی در عقب راندن شورشیان کرد ایرانی به داخل خاک عراق نیز با ایران همکاری کردند، تا جایی که قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان، بارزانی ها را جماعت آدمخوار نامید.
در این میان برخی بر این باورند که بارزانی ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این علت خود را به ایران نزدیک کردند تا بتوانند قدرت و اثرگذاری گذشته را سال ها پس از قطع حمایت های رژیم سابق ایران بدست آورده و از رکود خارج شوند.
از این منظر آنها به بهانه مبارزه با تفکرات چپ و کمونیست ها در کردستان ایران، حمایت و تسلیحات نظامی دریافت کردند، اما در عمل برای بیرون راندن کردهای شورشی از کشور، با تندروی های خود به کرد کشی و خشونت های شدیدی دست زدند؛ در این میان ادریس بارزانی نقش پررنگی در بروز این خشونت ها داشت.
در مجموع درگیری بارزانی با گروه های کرد ایران، موقعیت آنان را در داخل کردستان عراق تضعیف کرد و موجب اختلاف کینه توزانه و عمیق اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان شد؛ به حدی که جلال طالبانی رهبری اتحادیه، حزب دموکرات و ادریس بارزانی را به تیرباران ۱۰۰۰ نفر از پیشمرگهای حزب طالبانی در مرز ترکیه و عراق متهم کرد و بارزانی ها نیز در جواب، جلال طالبانی را فاحشه سیاسی نامیدند.
از دیگر سو اختلافات درون عشیره هم مزید بر علت بود، زیرا هم ادریس و هم مسعود خود را جانشین پدر میدانستند.
با این همه ادریس به طور مرموزانه¬ای در بهمن ۱۳۶۵ در سیلوانای ارومیه کشته شد، هر چند که در رسانهها علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کردند.
مسعود بارزانی موفق شد با برپا کردن شورش “راپه ین” در سال۱۹۹۱ میلادی و دقیقا پس از جنگ کویت و عراق و در زمان برقراری وضعیت ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۳۶ درجه توسط نیروهای ائتلاف، کنترل کردستان عراق را بدست آورده و دولت اقلیم کردستان عراق را تاسیس کند.
دولتو حکومتی خودمختار که با تصرف عراق در سال ۲۰۰۵ میلادی و سرنگونی رژیم صدام، حکومت سرزمین کردستان به طور رسمی و قانونی تشکیل شد و بارزانی با وجود آنکه بسیاری بر انتخابات انجام شده و نتیجه حاصل که همان پیروزی بارزانی بود، تشکیک دارند، اما با صدارت بر حزب دموکرات کردستان عراق، موفق به کسب رهبری حکومت کردستان عراق گردید.
در سال های اخیر و با شروع بیداری اسلامی، کردستان عراق نیز شاهد اعتراضات جدی بالاخص در شهر سلیمانیه بر علیه حکومت بارزان بود؛ اما با وجود این ناآرامی ها مسعود بارزانی بر قدرت ماند و بارزانی ها نیز مشغول آماده سازی گزینه پس از او هستند.
نچیروان بارزانی برادرزاده مسعود بارزانی و فرزند ادریس، گزینه بعدی بارزانی ها برای ریاست اقلیم کردستان است؛ این درحالی است که مسعود بارزانی شخصا خواهان تداوم حکومت خود توسط فرزندش مسرور، رئیس اداره امنیت حزب پارتی (پاراستن) می باشد.
نچیروان بارزانی متولد سال ۱۹۶۶ میلادی است و فعالیت های سیاسی خود را در سن ۲۴ سالگی در سال ۱۹۹۰ میلادی با شرکت در منازعههای سیاسی آغاز کرد.
نچیروان بارزانی تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی گذرانده و دارای دکترای افتخاری از دانشگاه جفرسون آمریکا و همچنین دارای نشانه شجاعت از ملکه انگلیس به عنوان سیاست مدار جوان و نخبه است.
او در سال ۱۹۸۷ میلادی به عضویت دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق رسید و طی برپایی اقلیم در سال ۱۹۹۱ از فعالین ترین نیروهای مسعود بارزانی بود تا جایی که در هیئت مذاکره کننده کردستان عراق با دولت صدام برای احقاق حقوق کردها عضویت داشت.
نچیروان بارزانی هم اکنون نخست وزیر اقلیم کردستان عراق بوده و منتظر است که پس از مرگ طالبانی، سمت ریاست جمهوری عراق را همچون سمت ریاست حکومت اقلیم کردستان، نصیب یکی دیگر از بارزانی ها کند.
از طرف دیگر مسرور بارزانی فرزند مسعود نیز به جانشینی پدر بی میل نیست.
مسرور بارزانی در جوانی و پس از آنکه در سال ۱۹۶۷ میلادی افسران اسرائیلی اداره امنیت حزب پارتی (پاراستن) را ایجاد کردند، برای آموزش اطلاعاتی و امنیتی به اورشلیم رفت.
وی هم اکنون یکی از عوامل اصلی بقای حزب پارتی به شمار می رود، چرا که با وجود اختلافات شدید درون خانوادگی، فسادها، اختلافات بیرونی و … ساختار حزب بسیار متزلل بوده و تنها نهاد امنیتی اش می تواند آن را سرپا نگهدارد.
در مجموع ایل بارزانی همواره در طول دوران مبارزانی خود علاقه خاصی به انحصاری کردن قدرت و حذف رقبای خود داشته است.
رهبران این طایفه که بعدها سمت رهبری حزب پارتی را نیز عهده دار بودند، برای بقای خود در قدرت به هر وسیله ای متوسل شده و به هر کاری دست می زنند.
برای آنها تفاوتی نمی کند یک روز با ساواک همکاری کنند و فردای آن با انقلاب اسلامی و پس از آن نیز با رژیم صهیونیستی، مهم این است که در قدرت باقی بمانند.
بارزانی ها در حالی داعیه دار کشور مستقل کردستان و فریب افکار عمومی با این رویا هستند که حاضر نیستند سایر گروه های کرد عراقی و نیز گروه های کرد ترکیه، ایران و سوریه را در اداره این کشور مستقل شریک کنند.
در واقع کشور مستقل کردستان در نگاه بارزانی ها همان اقلیم کردستان عراق است با مرزهای فراخ تر که تنها خانواده بارزانی باید بر آن حکومت کند.
بر این اساس سودای تصاحب پست ریاست جمهوری پس از طالبانی تداوم قدرت طلبی ها و جاه طلبی های همیشگی بارزانی هاست.
shomanew