خاورمیانه از زاویه ای دیگر- شهریار گلوانی
با رسمیت یافتن رابطه کردهایِ سوریه و ترکیه با دولت آمریکا و حکومت منطقه ای بارزانی، رابطه یِ قبلیِ کانتون هایِ خودمختار روژآوا و رژیم اسد چاره ای جز بازبینی و تجدید نظر ندارد.
کردهایِ سوریه که حدود 10% جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند دومین اقلیت قومی در آن کشور هستند و از 100 سال قبل که مرزهای زیست جغرافیایی شان ترسیم شده، نخستین بار است که امکان و فرصت خودگردانی را یافته اند و به تبع تبدیل به قدرتی سیاسی و بازیگری منطقه ای شده اند.
بهره گیری فرصت طلبانه ملت های بی دولت از آشفتگی های ِ سیاسی و نظامی برای عرض اندام ولو موقت و گاهن طولانی مدت، سابقه فراوانی در تاریخ دارد. در سوریه نیز بدنبال قیام مردمی در امتداد انقلابات موسوم به بهار عربی و سرکوب وحشیانه آن به سبک رژیم های نظامی توتالیتر منطقه، استیصال مردم موجب دخالت دول منطقه و گسترش سریع جنگ نیابتی شد که نتیجه بلافصل آن از بین رفتن اتوریته دولتی و ایجاد خلاء سیاسی در بعضی مناطق از جمله سه استان کرد نشین گردید. کردها که سالهای متمادی در پی چنین فرصت تاریخی بودند در استفاده از فرصت درنگ نکردند.
در این میان غلبه تدریجی سیاست « فرصت طلبی» و « بهره گیری» از شرایط بر احزاب و سازمانها چنان فضای تنگی به وجود آورده که موضوع اقناع و جذب توده ها برای پیشبرد سیاست های ِ انقلابی و حتتا اصلاحی از دایره یِ ملاحظات خارج شده است و به جای ِ آن سرک کشیدن در لابی های ِ کنگره و اتحادیه اروپا مد روز شده است.
پ.ک.ک و پ.ی.د نیز از این قاعده مستثنا نیستند. آنها نیز با بهره گیری از سیاست های فرصت طلبانه علیرغم شعارها چشم امید به آمریکا و اروپا و بعضی دول منطقه دوخته اند.
در گزارش منتشره در شماره آبان ماه نشریه «وطن» از قول جمیل باییک آمده است:« از نظر ما این قدرت یا آن قدرت مهم نیستند. ما با هرکسی دیدار و با هر دولتی مذاکره می کنیم. و با همه ارتباط برقرار می کنیم. تنها کافی است هویت ما را بپذیرند.»
در این چارچوب سوال بسیار مهمی مطرح می شود مبنی بر اینکه : آیا روژآوا در حالیکه با ایالات متحده، بارزانی و کمابیش با دول اروپایی وارد ارتباط شده، قادر است ارتباطات پیشین خود را با دیکتاتور سوریه حفظ نماید.
برای پاسخ به این سوال لازم است نگاهی به روابط اقتصادی و سیاسی موجود میان رژیم اسد و روژآوا بیاندازیم. نخست اینکه تاکنون هیچ درگیری میان نیروهای روژآوا و رژیم اسد گزارش نشده است.
برای اینکه مسئله کاملن روشن شود نخست نگاهی به روابط سیاسی و نظامی شام و روژآوا می اندازم:
– جنگ همه جانبه شام و روژآوا با حکومت اسلامی و النصره نشانگر این است که هر وجب خاکی که از دست آنها خارج شود بدست اسلامگرایان حکومت اسلامی و النصره و سایر گروههای هم سنخ آنها می افتد. بنابراین نخستین نقطه منافع مشترک میان آندو مقابله با جریانات بنیادگرای مذهبی است. اما آیا واقعن چنین است؟ مگر شام از کمک های همه جانبه حزب الله بهره نمی گیرد؟ مگر حزب الله جزء احزاب تروریست شناخته نمی شود؟ آیا حزب الله بنیادگرا نیست؟
– دومین نقطه اشتراک شام و روژآوا ناسیونالیسم لائیک آنهاست. ناسیونالیسم لائیک توان آن را دارد که گروههای دینی و نژادی را در یک مجموعه گرد هم آورد و سیاست های ترقیخواهانه ای را در مقایسه با جریانات مذهبی بنیادگرا خصوصن در قبال زنان به نمایش بگذارد.
– کردهای سوریه از پاییز سال 2012 با رژیم سوریه با تعهد به خودمختاری و نه استقلال به تفاهم رسیده اند. اسد در آن زمان با اتخاپذ سیاست تجمیع نیرو در نقاط استراتژیک و ایجاد دیوار حائل میان ترکیه و سوریه به این معاهده تن داد و کردها را به سایرین ترجیح داد.
این وضعیت هنوز از اساس دگرگون نشده است. کردها می دانند که در صورت جدایی و قطع ارتباط از شام از نظر اقتصادی صدمات جدی خواهند دید و به مضیقه خواهند افتاد. شام به صراحت وضعیت جدایی روژآوا را رد کرده و آن را مغایر یکپارچگی ارضی خود قلمداد می کند.
وقایع دو سال گذشته نشان داده است که خودمختاری کردها در استانهای کرد نشین سوریه در مجموع در راستای سیاست های شام بوده و رژیم اسد نیز با این موضوع کنار آمده است.
– سیاست پ.ی.د در سوریه برخلاف نیروهای جهادی بنیادگرا سیاست تعرض و گسترش نیست. کردها بر ماندن در چارچوب های جغرافیایی کانتون ها اصرار دارند. آنها می گویند اگر جنگی هم بین بعثی های سوریه و نیروهای مدافع خلق روی بدهد باز در داخل مرزهای کانتونی و بخاطر دفاع از کانتون ها خواهد بود و نه تعرض به بعثی ها. این سیاست سیاست « راه سوم» خوانده می شود. به طور خلاصه اسد برای کردها و کردها برای اسد هدف اصلی نیستند.
– علاوه بر اینها در رابطه با کوبانی موضوع مهمی باید مد نظر قرار گیرد ( هرچند ممکن است پ.ی.د و مدافعین کوبانی این امر را رد و انکار کنند): حکومت اسد جهت مقابله و تضعیف بنیادگرایان مذهبی کمک های نظامی و اقتصادی خود به روژآوا را ادامه می دهد.
برای نمونه عمران الذوبی یکی از وزرای اسد با تروریست خواندن نیروهای مهاجم مذهبی به کوبانی، نیروهای مدافع کوبانی را میهن پرستانی انقلابی خواند که از میهن دفاع می کنند و شایسته هرگونه کمک مادی و نظامی اند. وی تاکید کرده که کمک های دولت به کوبانی ادامه خواهد یافت.
خلاصه اینکه روژآوا هنوز علیرغم هیاهوها از چنبره ناسیونالیسم خلاصی نیافته و همچون همه ناسیونالیستها سیاست« هدف وسیله را توجیه می کند» را پیشه خود ساخته است. این تابلو ممکن است در آینده تغییر کند و جای رژیم اسد را آمریکا، کشورهای اروپا، بارزانی و یا حتتا ایران بگیرد.
***
البته در این تابلو می توان کمک های اقتصادی را هم به کمک های نظامی فوق اضافه نمود.
– در اقتصاد روژآوا کشاورزی جایگاه ویژه ای دارد. خص.صن در جزیره که زمین های کشاورزی حاصلخیز و آب کافی در اختیار است پنبه و گندم به وفور کشت می شود که به رژیم بعث فروخته می شود. در روژآوا چاههای نفت فراوانی وجود دارد که بعضن مورد استفاده نیستند و بعضی ها هم سوخت داخل کانتون را تامین می کنند.
– در کانتون جزیره قامیشلی و هاسک ( متفاوت از کوبانی) هزاران عرب طرفدار اسد در کنار کردها زندگی می کنند و در این منطقه نظامیان اسد حضور دارند.
نکته مهم دیگر این است که در حال حاضر در کانتون جزیره حقوق کارمندان دولت از سوی دولت اسد پرداخت می شود و از اینرو رژیم اسد منبع مالی مهمی برای کانتون بشمار می رود.
روزنامه نگاری بنام محمود خامسیجی در بی بی سی ترکی در مقاله ای به بررسی روابط شام و روژآوا پرداخته و موضوع حقوق کارمندان را از صالح مسلم پرسیده و این جواب را دریافت کرده است: « لازم است مسئله رژیم ودولت را از هم جدا کنیم. هر دولتی دارای کارمندانی است که حقوق شان را از دولت دریافت می کنند. هم در قامیشلی و هم در هاسک تعدادی کارمند دولت هستند که حقوق شان را از اسد دریافت می کنند. اما اساسن کردها را به عنوان کارمند قبول نمی کنند. اما بعضی جاها مامورانی هستند. ما دخالتی در این مسئله نمی کنیم.»
چه دخالت بکنند و چه دخالت نکنند پول های ارسالی رژیم در اقتصاد روژآوا نقش مهمی بازی می کنند.
اگر بار دیگر گفته های بالا را خلاصه کنیم حاصل اش این می شود که روژآوا و شام گذشته از ادعاهای سربسته و حرف های ظاهری دشمنی بنیادی با هم ندارند. کردها به روشنی نشان داده اد که برای پیشبرد سیاست های منطقه ای خود از ایجاد رابطه و بهره مندی از قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای ابایی ندارند.
اما در شرایط کنونی حاکمیت روژآوا آشکارا در برابر فشار فزاینده یِ آمریکا و بارزانی و ترکیه در جهت مقابله با رژیم مستقر در شام قرار گرفته است. این فشار به خاطر آغاز و تحکیم روابط روژآوا با آمریکا در هفته های اخیر روزافزون خواهد شد . روزهای آینده سیاست روژآوا را در برابر این فشارها بیشتر روشن خواهد کرد.
آمریکا برای رسیدن به این هدف خود ضمن برآورده کردن خواستها و نیازهای روژآوا احتیاج به اقناع و همراهی ترکیه و بارزانی دارد.
به نظر می رسد سیاست « پراگماتیستی» که رهبران کرد بارها به زبان آورده اند هنوز به نقطه قطع رابطه با شام نرسیده است.
در این میان هنوز سیاست ترجیحی آمریکا در قبال منطقه روشن نیست: ترکیه یا رژیم اسد و روژآوا؟
منبع: برگرفته از صفحه ی فیس بوکی آقای گلوانی